زالاوا – نقد ۲

زالاوا – نقد ۲

زالاوا (۱۳۹۹) – Zalava

 

رنگ سینما

خشایار سنجری: ارسلان امیری در اولین فیلم بلند سینمایی‌اش سراغ ژانری رفته است که سال‌هاست در سینمای ایران به آن کم‌توجهی می‌شود. ورود به ژانر وحشت برای فیلم‌سازان ایرانی همچون ورود به دنیای ناشناخته‌هاست. تعداد تجربه‌های موفق در این ژانر انگشت‌شمار است و بر خلاف ژانری چون ملودرام که الگوهای تثبیت‌شده‌ای در سینمای ایران دارد، الگوی ایرانی مشخصی برای ساخت فیلم‌های این ژانر وجود ندارد. از معدود تجربه‌های موفق قبلی که کهن‌سنت‌های ایرانی را برای خلق فضایی رعب‌آور برگزیده‌اند می‌توان به «پوست» اثر برادران ارک اشاره کرد. امیری نیز برای ورود به ژانر ترسناک از پس‌زمینه‌ای مشابه بهره گرفته است و با دوری گزیدن از فضای مدرن شهری و فیلم‌ترسناک‌های آپارتمانی – که متکی بر قتل‌های خانگی هستند – جهانی روستایی خلق می‌کند که بستری مناسب برای بروز یک تقابل و تضاد است: جنگ منطق و خرافات! جنگی به قدمت تاریخ بشر. جنگی که سال‌هاست در سینمای جهان درام می‌آفریند و قصه را پیش می‌برد. چالشی که با فرهنگ مردم ایران نیز گره خورده است. مبحث جن و انس و طلسم، پیوندی ناگسستنی با ذهنیت ایرانیان دارد. چرا این انتخاب‌ها در فیلم برادران ارگ و ارسلان امیری تاثیرگذارند و مخاطب را پس نمی‌زنند؟ تجربه‌های قبلی نشان می‌دهد وقتی در ژانر وحشت، سراغ الگوبرداری از نمونه‌های موفق هالیوودی می‌رویم، به جای آفرینش ترس و برانگیختن احساسات مخاطب در فضایی مهیب، به کمدی ناخواسته می‌رسیم و مخاطب را به خنده می‌اندازیم؛ مخاطبی که پیش‌تر، فیلم‌های آمریکایی مهم و موفقی در ژانر وحشت دیده و با قواعد بصری و الگوهای فیلم‌نامه‌نویسی آن‌ها آشناست، به‌طور طبیعی نمی‌تواند با نسخه‌های تقلیدی و ایرانیزه‌نشده کنار بیاید.

فیلم‌سازان با تکیه بر پالت یا الگوی ‌رنگی فیلم، می‌توانند به قصه‌گویی دراماتیک دست یابند و نقاط عطف قصه‌شان را به تمایزی بصری در چشمان مخاطب آراسته کنند. این دست فیلم‌سازان، شگردهای مختلفی را برای دراماتیزه‌کردن الگوهای رنگی در آثارشان به کار می‌برند که اول و آخر در کاربرد رنگ‌های مختلف خلاصه می‌شوند؛ راهکارهایی که از یک سو، بر پویایی نماهای فیلم می‌افزایند و از سوی دیگر، قصه و تصویر را به هم نزدیک می‌کنند. امیری برای ایجاد تعادل رنگی در نماها، از الگوی رنگ‌های مونوکروماتیک استفاده می‌کند. در نماهایی که خانه‌ها، دیوارها و پیاده‌راه‌های روستا به تصویر کشیده می‌شود، تنالیته‌های رنگ زرد، پالت رنگی غالب فیلم را می‌سازد. در نماهای داخلی نیز تنالیته‌هایی از رنگ قهوه‌ای و سبز غلبه می‌کنند. وحدت رنگ در نماهای پس از دستگیری آمردان، روستایی را به ذهن متبادر می‌کند که در آیین‌های خود غرق شده‌ است و با انسجام و اتحادش، هر عنصر غریبه‌ای حتی مامور قانون و پاسگاه را در خود می‌بلعد. از سوی دیگر، کاربرد پالت رنگی مونوکروماتیک، در همخوانی با محیط روستایی در دل تاریخ است که از تمدن پرشور و رنگارنگ فرسنگ‌ها فاصله دارد و ایستایی بر اهالی مستولی شده است. ساکنان روستا در جهل خود فرو رفته‌اند و سخت بر عقاید مذموم‌شان پافشاری می‌کنند. همگام با این مضمون در قصه، پالت رنگی نیز تغییری نمی‌کند و تا انتهای فیلم، خبری از الگوهای رنگی دیگر نیست. در صورت کاربرد انبوهی از رنگ‌‌ها یا پرداختن به زیبایی‌شناسی در نماهای پر از رنگ و چشم‌نواز روستایی، بیننده احتمالا در یافتن نقطه کانونی نماها دچار سردرگمی می‌شد و قصه از طی‌کردن مسیر اصلی‌اش بازمی‌ماند.

پالت رنگی «زالاوا» را می‌توان به بخشی از پالت رنگی «درخشش» اثر استنلی کوبریک شبیه دانست. کوبریک در «درخشش» برای افزایش وهم محیط هتل، از الگوی رنگی مونوکروماتیک (رنگ‌های سیاه، خاکستری و تونالیته‌های تیره‌ای از سبز) در لابی هتل استفاده می‌کند؛ رنگ‌هایی که راه را بر روی هر گونه گشایش و فرجی می‌بندند و خفقان ناشی از حضور آن‌ها، حس به‌دام‌افتادگی شخصیت‌ها را تداعی می‌کنند. غیبت هر تونالیته‌ای از رنگ آبی، خبر از آن می‌دهد که در این قصه‌ها نشانی از آرامش و سکون نخواهیم یافت. یکی از مزایای پالت رنگی غالب مونوکروماتیک این است که دست فیلم‌ساز برای هدایت چشمان بیننده بازتر می‌شود. در طول فیلم، امیری گاهی برای جهت‌دهی به نگاه‌ها، از شگرد رنگ‌های نامتجانس استفاده می‌کند. رنگ قرمز در «زالاوا» جزوی از پالت رنگی غالب فیلم نیست. با ورود قصه به نقطه عطف اول و زمینه‌سازی‌های جنجال جن‌گیری توسط آمردان، پای سرخی آتش (مشعل‌های برافراشته اهالی روستا) و سرخی خون (خون‌ریزی از بینی استوار) بیش‌تر به پالت رنگی فیلم باز می‌شود؛ رنگی که با پالت رنگی غالب فیلم در تضادی آشکار است. این رنگ‌های قرمز ناهمخوان، با درهم‌شکستن پالت اصلی، فوری نگاه بیننده را به خود جلب می‌کنند و مقدمات بصری چالش‌های پیش روی استوار (نوید پورفرج) را در بافت تصویری فیلم تعبیه می‌کنند؛ گویی پیش از وقوع قتل ناگوار معشوقه استوار به دست «اذهان» بیمار روستاییان، این قتل در ذهن بیننده زمینه‌سازی شده یا حتی رخ داده است.

(امتیاز ۸ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز