ونزدی – نقد ۱

ونزدی – نقد ۱

ونزدی (۲۰۲۲) – Wednesday

 

نبرد با سیطره تکرار تاریخ

مهرزاد دانش: تیم برتن بعد از دوره‌ای فترت، حالا با مجموعه «ونزدی» بازگشتی باشکوه را در کارنامه‌اش رقم زده است. «ونزدی» واجد همه آن شناسه‌هایی است که سینمای تیم برتن را متشخص کرده است: آدم‌های عجیب‌وغریب، طردشدگی، تنهایی، افسردگی، عشق‌های ناکام، کابوس، رویا، هیولا، جادو، اعضای ناقص بدن و… و البته قصه‌گویی به شیوه‌ای پست‌مدرنیستی. اگرچه منبع اصلی اقتباس شخصیتی برتن از آثار کارتونیستی چارلز آدامز، کاریکاتوریست آمریکایی است و این کارتون‌ها خود دستمایه اقتباس ده‌ها اثر در قالب انیمیشن و سریال و فیلم و حتی تئاتر شدند و البته بیش از آن، یکی از منابع اصلی الهام و ‌ایده احیای فرهنگ و ادبیات گوتیک (با عنوان خرده‌فرهنگ گت) در سینما، تلویزیون، طراحی، موسیقی، مد لباس و چهره‌پردازی و حتی شیوه‌های رفتاری و معیشتی شدند، اما «ونزدی» برتن، شمایلی فراتر از یک اقتباس ساده دارد و دنیای خاص خود برتن به‌شدت در آن حضور دارد. یادآوری برخی آثار قبلی برتن همچون «ادوارد دست‌قیچی»، «بیتل‌جویس»، «سایه‌های سیاه»، «اسلیپی‌ هالو» و «سویینی تاد» نشان می‌دهد اثر جدید او در تداوم همان دنیای هیشگی تیم برتنی شکل گرفته است: زندگی در دنیایی تاریک و منزوی که حضور دیگران باعث آزار می‌شود و دنیا و رفتار به‌ظاهر طبیعی‌شان، از ساکن این دنیای تاریک، موجودی ترسناک می‌آفریند و او را به سمت شرارت سوق می‌دهد.

حالا در «ونزدی»، تیم برتن از پتانسیل داستان خانواده آدامز استفاده‌ای در مسیر علائق خودش کرده است. خانواده آدامز آدم‌هایی علاقه‌مند به نمایش شمایل وحشتناک از خود هستند که دورتادور خود را با سایرینی که طبیعی می‌نمایند، حصاری از انزوا کشیده‌اند تا علائق خود را دنبال کنند و اگر در این وضعیت به دیگران آزار هم برسد، برای‌شان مهم نیست. چارلز آدامز از این آدم‌ها، وجهه‌ای تیپیکال ترسیم کرده بود که در عمده فیلم‌های اقتباسی از روی این افراد هم این شمایل‌سازی حفظ شده بود؛ مثلاً در فیلم‌های «خانواده آدامز» (۱۹۹۱) و «ارزش‌های خانواده آدامز» (۱۹۹۳)، هر دو ساخته بری ساننفلد، آدامز‌ها عمدتاً درگیر مناسبات خانوادگی خود هستند: تلاش برای یافتن برادر، مراقبت از برادر در مقابل زنی اغواگر، مهمانی‌های شخصی، فرستادن بچه‌ها به اردوی مدرسه و… که همگی هم حال‌وهوایی بامزه در نابه‌سامانی‌هایی ناشی از تضاد رفتار و منش و سبک زندگی اعضای این خانواده با موقعیت نرمال دیگران دارد. ونزدی، دختر خانواده هم (بچه‌ای ده‌ساله با بازی کریستینا ریچی) از این شمایل تیپیکال مستثنا نیست: چهره سرد و بی‌لبخند با نگاه مات که گهگاه با رفتار‌هایی ظاهر می‌شود که نشان از تمایل به شکنجه دیگران یا حضور در قبرستان یا بازی با وسائل و حیوانات چندش دارد.

تیم برتن در سریال «ونزدی» روی این دختربچه تمرکز کرده است و او را از حاشیه در آثار قبلی مربوط به خانواده آدامز، به متن اصلی ماجرا آورده است و به همان نسبت هم از قالب تیپ به هویت شخصیتی نزدیکش کرده است. دخترک اکنون شانزده‌ سال دارد و درست است که همان لباس‌های تیره را بر تن دارد، ولی با مونولوگ‌های ذهنی‌اش، مخاطب را با دغدغه‌ها و‌ ایده‌ها و نگرش‌هایش از همان لحظه‌های نخست سریال آشنا می‌کند (نقش‌آفرینی جنا اورتگا برای این شخصیت قابل توجه است؛ به‌خصوص که در بازی‌های قبلی‌اش عمدتاً بازی‌ای پرجنب‌وجوش داشت و از حرکات دست و بدن بسیار بهره می‌برد و حالا در «ونزدی» با خویشتن‌داری در حرکت بدن و در عوض تمرکز روی چشم و صورت به رغم لزوم سردنمایی چهره، مهارت بالایی در بازی از خود نشان داده است). اولین جمله‌ای که ونزدی در ذهنش با تماشای همکلاسی‌های نوجوان و خوش و خرم مدرسه می‌گوید درباره ‌ایده مسخره قرار دادن صد‌ها نوجوان در مدرسه‌هایی با بودجه ناکافی بر اساس رویا‌های ازبین‌رفته سال‌های دور است! و این‌که البته سادیسم جاری در این فضا را هم تحسین می‌کند! در ادامه وقتی برادرش را از اسارت در کمد نجات می‌دهد‌، مانیفستی نیچه‌وار درباره احساسات انسانی مطرح می‌کند: «احساس مساوی با ضعفه.» نگاه ضداجتماع و سیاه او به افراد و محیط پیرامون (حتی شبکه‌های اجتماعی که به نظر او پلتفرم‌هایی بی‌معنی برای تثبیت شخصیت هستند!)، به‌خصوص درباره موقعیت‌های سرخوشانه و تفریحی و احساسی، بر اساس ‌ایده‌ها و رفتار‌ها و واکنش‌هایش، به‌تدریج از او یک شخصیت دارای بعد می‌سازد که از آن دختربچه تخت خانواده آدامز فاصله عمیقی دارد. یکی از شاخصه‌های این تفاوت، تلاش او برای سامان دادن به فضایی است که خود از سامان‌یافتگی‌اش ناخرسند است. او ابتدا از مدرسه نورمور که به دلیل اخراج از مدرسه قبلی مجبور به حضور در آن شده است، بیزار است و قصد گریز دارد، ولی در ادامه که با ماجرا‌های مشکوک هیولا و زنده شدن همکلاسی مرده‌اش و گذشته مبهم والدینش در مدرسه مواجه می‌شود، از قصدش منصرف می‌شود و به سوی موقعیتی می‌رود که هدفش بقا و حفظ مدرسه است. این موقعیت دیالکتیکی در قصه، که شخصی با پیشینه شرارت در مقابل شرارتی دیگر می‌ایستد تا از پس این مواجهه، خیر حاصل شود، موتور پیش‌برنده روایت در «ونزدی» است؛ روایتی که البته مرکز ثقل خود را در مفهوم تاریخ پرورش می‌دهد.

«ونزدی» فقط یک داستان نوجوانانه با پس‌زمینه‌های کمدی سیاه نیست. عنصر تاریخ اساسی‌ترین موتیف معنایی این قصه است. همان اولین جمله «ونزدی» در اولین قسمت که شامل سرزنش مؤسسان مدرسه‌ها است، ابتدا یک شوخی سیاه به نظر می‌آید، ولی در مسیر تداوم سریال، گسترشی دراماتیک پیدا می‌کند و ماجرا به چند صد سال قبل از اتفاق‌های معاصر عطف می‌شود که در آن، فرقه‌ای آیینی (که به نوعی مؤسس شهر و بانی همین مدرسه است) با به‌دست‌گیری قدرت، همه آن‌ها را که در شکلی جدا از آیین فرقه می‌اندیشند و زندگی می‌کنند، طرد می‌کند و می‌سوزاند. «ونزدی» با الهام از رویا/کابوس‌هایش، به این بخش از تاریخ نقب می‌زند و آن را با مناسبات کنونی جامعه که همچنان سایه نامرئی آن فرقه‌اندیشی را بر سر دارد، هم‌راستا می‌بیند و بین گذشته (شخصیت گودی و جوزف و سرگذشت والدینش در مدرسه)، حال (موقعیت خودش) و آینده (تهدید هیولا) پیوندی ارگانیک می‌یابد. ونزدی در جایی از سریال می‌گوید: «کسانی که تاریخ را فراموش کرده‌اند، محکوم به تکرارش هستند.» و این راز چالش فرد طردشده‌ای است که حالا با انگیزه شکستن حلقه تکرارشونده زمان، مطرودان جامعه را به مبارزه با هیولاسازان تاریخ فرامی‌خواند. تا اواخر سریال کسی نمی‌داند هیولای داستان ونزدی، محجوب‌ترین شخصیت قصه است که از قضا احساسات عاطفی ونزدی را هم با همه سرد بودنش برانگیخته است و همان طور که دخترک در آغاز سریال به برادرش نهیب‌ زده بود که احساس، مساوی با ضعف است، در فرجام ماجرا خودش هم به دام همین احساس/ضعف می‌افتد. هیولا البته خودش قربانی‌ای بیش نیست و حتی معلم به‌ظاهر مهربان داستان هم که خود جزو مطرودان نیست و برای انتقام وارد مدرسه شده است، صرفاً ابزاری است برای احضار سیطره گذشته بر حال. نبرد حاشیه‌نشینان و مطرودان زمان با این سیطره تاریخی، کشمکش اصلی در درام «ونزدی» است.

(امتیاز ۹ از ۱۰)

بازنشر از: ویژه‌نامه نوروزی ۱۴۰۲ روزنامه «سازندگی»

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز