دوستان: تجدید دیدار – نقد ۱

دوستان: تجدید دیدار – نقد ۱

دوستان: تجدید دیدار (۲۰۲۱) – Friends: The Reunion

 

پشت‌وپناهت هستم

شهرام جعفری‌نژاد: می‌شود به هفده سال پیش بازگشت و از واپسین نماهای «دوستان» آغاز کرد (کاری که همین «تجدید دیدار» نیز می‌کند)؛ جایی که با دیدگانی اشک‌بار، از شش شخصیت محبوب‌مان که ده سالِ تمام با آن‌ها دوست پیدا کرده بودیم، کار پیدا کرده بودیم، عاشق شده بودیم، ازدواج کرده بودیم، بچه‌دار شده بودیم و… انبوهی از مشکلات کوچک و بزرگ دیگر را با یک دنیا شوخی و خنده و تفریح – که یعنی عزت‌نفس و نیروزایی و امید به آینده – پشت‌سر گذاشته بودیم، خداحافظی کردیم؛ اما کلیدمان را مانند آن‌ها روی قفسه نگذاشتیم و امیدوار بودیم که روزی دوباره این در را باز کنیم و ببینیم که مثل همیشه در کنار یکدیگرند و با همه تفاوت‌های شخصیتی و اختلاف‌نظرها، هیچ‌چیز در این جهان نمی‌تواند در دوستیِ آن‌ها خدشه‌ای ایجاد کند.

حالا سازندگان اصلی این سریال ضبط زنده (سیت‌کامِ) فرهنگ‌نشان (کالت) و بسیار مهمِ پایان قرن بیستم، این آرزو را برآورده کرده‌اند و نه که بخواهند ادامه‌ای بر آن داستان بنویسند؛ بلکه با هدف ارج‌گذاردن به آن پایان راستین و آن احساسات عمیق، یک شوی تلویزیونی تدارک دیده‌اند برای بازدیدارِ شش بازیگرِ دوست‌داشتنی و حالا همچون خود ما پابه‌سن‌گذاشته‌اش و تجدید خاطره با صحنه‌ها و پشت‌صحنه‌هایی مفرح از آن که البته همین، به‌سادگی به دست نیامده و محصول بلوغ صنعت مهم و بالنده نمایش خانگی در عصر حاضر است.

 

یک دورهمی پرخاطره

هم‌گام با چند نُت آرام و پراحساس، حروفی سپید بر پس‌زمینه سیاه، از گردآمدن دوباره شش بازیگر اصلی «دوستان» پس از هفده سال می‌گویند و پس از مرورِ آن نماهای واپسین و مکث بر چشمیِ درِ ورودیِ آپارتمان مانیکا و چندلر (که برای خود، شخصیت و قابی مانند تابلو دارد)، با اندکی چرخش به چپ، به استودیوی ۲۴ وارنر می‌رویم؛ جایی که بار دیگر دکورهای اصلی سریال را با همه وسایل و جزییات برپا کرده‌اند و بازیگران، یکی پس از دیگری از محیطِ باز و پرنورِ بیرون به فضای بسته و تاریکِ آن قدم می‌گذارند تا در ژرفای ذهن‌شان، ده‌ها خاطره ماندگار از آن دوران زنده شود. بخشی گرم و بنیادین از برنامه که طی اجرای شوی زنده «تجدید دیدار»، بارها به آن بازمی‌گردیم و با تقطیع و تدوینی خوب و بدون زوائد بین تصاویر چند دوربین روی‌دست با زوایا و اندازه‌نماهای متنوع، ترکیبی متناسب از شوخی و دلتنگی است؛ از دیدن چهره‌های مسن و کمی تا قسمتی دست‌کاری‌شده بازیگران(!) و برون‌ریزیِ صادقانه احساسات‌شان در برخورد با یکدیگر و اجزای دکور که گاه با اندکی طنز نیز همراه می‌شود (مانند فاش‌سازیِ مَت لِبلانک از روزی که با شیطنت، دیالوگ‌های کورتنی کاکس را از روی میز پاک کرده، در حالی که هم‌زمان، اشک‌های او را با دستمال پاک می‌کند یا این جمله جنیفر اَنیستن: «یادتونه یه‌موقع همه‌مون توی چارچوب اون در جا می‌شدیم؟!» یا…) و شباهت‌های بین ویژگی‌های شخصیِ بازیگران با نقش‌های‌شان (آیا این نظریه درست است که خواسته یا ناخواسته، اندکی از وجود هر بازیگر به همه نقش‌هایش حلول می‌کند؟) تا ایده‌های دیگری که برای هرچه خاطره‌انگیزترکردنِ این بخش، تدارک دیده شده؛ مانند روخوانیِ امروزینِ بخش‌هایی از فیلم‌نامه و تدوین موازی با اصل صحنه‌ها (که برای نمونه در بازخوانیِ صحنه ذوق‌کردن رِیچل و فیبی و راس در اپیزود «اونی که همه می‌فهمن» به اوجِ خنده و در بازخوانیِ صحنه عاشقانه راس و رِیچل پس از مشاجره در کافه در اپیزود «اونی که راس پی می‌بره» به اوج انگیزش احساسیِ همگان می‌انجامد) یا برگزاری مسابقه‌ای بین پسرها و دخترها مشابه صحنه‌ای از سریال با اجرای راس در خصوص برخی جزییاتی که از داستان به یادشان مانده که این هم چند شوخی خوب دارد؛ از جمله جایی که نام آقای هِکِلز (لَری هَنکین)، همسایه پیر طبقه پایین به یادشان نمی‌آید و ناگهان خود او که حالا پیرتر هم شده، داخل می‌شود و با همان جدیت سابق، به آن‌ها اعتراض می‌کند و می‌رود؛ یا تشخیص دست‌های مشابه جویی (با الهام از بازی خودساخته او در لاس‌وگاس در صحنه‌ای از سریال) که دست‌های تامِس لنِن است و لِبلانک از آن سربلند بیرون می‌آید؛ یا تشخیص صدای ریچارد (تام سِلِک) که این هم به ورود غیرمنتظره او به صحنه می‌انجامد و…

 

شوی زنده بداهه یا نوشته‌شده؟

چند دقیقه پس از تجدید دیدار آغازین بازیگران در دکورهای بازسازی‌شده سریال، ترانه خاطره‌انگیزِ عنوان‌بندیِ آن (با ترجیع‌بند «پشت‌وپناهت هستم»/ I’ll be there for you از گروه رمبراندز که خود این قطعه و محتوای تصویری‌اش – رقص سرخوشانه شش دوست در نیمه‌شبی سرد در حوضی گرد با فواره‌ای بزرگ – به‌مثابه ارزش لذت از زندگی و دوستی در هر شرایطی، یکی از کالت‌های چند دهه اخیر است) شنیده می‌شود و این بار، تصاویر آن رقص با تصاویری از همین تجدید دیدار پیوند می‌یابد و با تشویق حضاری که برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی با فاصله از یکدیگر نشسته‌اند، وارد صحنه شوی گفت‌وگومحوری می‌شویم که با اجرای جیمز کوردِن و حضور شش بازیگر اصلی، با برش‌هایی گه‌گاه به دورهمیِ پیشین و گفت‌وگوهایی جداگانه که پیش‌تر با سازندگان اصلی سریال (دیوید کرِین و مارتا کافمن: پدیدآورنده و تهیه‌کننده و کِوین اس. برایت: تهیه‌کننده و کارگردان بسیاری از قسمت‌ها) و نیز بسیاری از طرفداران مشهور و غیرمشهور آن‌ها در سراسر جهان ضبط شده، در شامگاه بیست‌وهفتم مه ۲۰۲۱ به طور زنده از شبکه «اچ‌بی‌او مکس» پخش شد.

صحنه، محوطه پیرامون همان حوض و فواره خاطره‌انگیز در حیاط کمپانی «وارنر» در بربنک کالیفرنیا است (کوردِن در همان ابتدا با یادآوری صدای مزاحم فواره، آن را خاموش می‌کند!) که جایگاه نیم‌دایره‌ای و شیب‌دار تماشاگران به آن، جلوه‌ای همچون محوطه‌های روباز تئاتر داده و تسلط و شوخ‌طبعی متناسب جیمز کوردِن هم که نیاز به توضیح ندارد و می‌تواند درسی باشد برای همه مجریان وطنی (از شما چه پنهان، بارها در ذهن خود تصور کردم که می‌شود روزی برای فلان سریال قدیمی و محبوب ایرانی هم چنین تجدید خاطره‌ای ساخته شود و بلافاصله با فرض نزدیک به یقینِ حرکات و حرف‌های مجریان و سازندگان و بازیگران و اساسا کیفیت ساخت چنین برنامه‌ای پشیمان شدم!).

پرسش‌های کوردِن طبعا همان پرسش‌های مرسوم و قابل پیش‌بینی در چنین برنامه‌هایی است، مانند آن که پس از سال‌ها چه احساسی از این تجدید دیدار داشتید یا چه‌طور برای این نقش‌ها انتخاب شدید و…؛ اما آن‌چه حاصل کار را تماشایی می‌کند، اول، همان تنوع و پروپیمانیِ برنامه است با بخش‌هایی که گفته شد و انواع تصاویر بینابینی از صحنه‌ها و پشت‌صحنه‌های سریال با ضرباهنگی متعادل و گریزگاه‌هایی غالبا به‌جا (مثلا وقتی کورتنی کاکس می‌گوید که یکی از قسمت‌های مورد علاقه‌اش، مسابقه شناخت یکدیگر بین مانیکا و رِیچل با چندلر و جویی است، به نسخه امروزینِ آن می‌رویم یا وقتی صحبت از دوبله سریال به زبان‌های مختلف می‌شود، اظهار نظر طرفدارانی از کشورهای مختلف را می‌شنویم) که به دیدن غیرمترقبه چند چهره مطرح در میان حاضران نیز می‌انجامد، از جمله سه سازنده اصلی سریال (کرِین، کافمن و برایت)، الیوت گولد و کریستینا پیکِلز (جک و جودی گلِر: پدر و مادر راس و مانیکا)، جیمز مایکل تایلِر (گانتِر) با ارتباط مستقیم تصویری از راه دور و شاید غیرمنتظره‌تر از همه، ورود ناگهانی مگی ویلِر (جَنیس) به صحنه با صدای تودماغی و خنده خاص و تکیه‌کلام همیشگی‌اش در سریال («Oh, my god»)، درست در لحظه‌ای که کوردِن از بازیگران می‌پرسد: «خنده‌های چه کسی از همه بلندتر بوده؟!»… و دوم، خودانگیختگی شهودی و طبیعی بسیاری از لحظه‌های مفرح آن، چنان که دشوار می‌توان تشخیص داد که چنین لحظه‌هایی از قبل نوشته شده‌اند یا واقعا بداهه و تصادفی رخ داده‌اند؟ از جمله، وقتی راس در حال توضیح چگونگی پیوستن‌اش به سریال است و گمان می‌کند حشره‌ای روی دامن کودرو نشسته که به جیغ‌ها و واکنش‌هایی عینا شبیه فیبی منجر می‌شود و پس از کلی قیل و قال و خنده همگان، پِری با همان بذله‌گویی خاص چندلر می‌گوید: «مهم اینه که با خونسردی باهاش روبه‌رو شدیم!» یا وقتی در توضیح روابط پشت‌صحنه، شوییمر می‌گوید که او و اَنیستن در عین علاقه به یکدیگر، با احترام از کنار یکدیگر رد می‌شدند و لِبلانک با همان شیطنت خاص جویی نجوا می‌کند: «مزخرف می‌گه!».

 

یک صنعت مقتدر

ورای همه این‌ها، حرف‌های سازندگان و بسیاری از تصاویر صحنه و پشت‌صحنه سریال، گویای صنعت مقتدر تلویزیون – و حالا نمایش خانگی – در آمریکا است که همچون سینمای این کشور، سال‌هاست که از لحاظ برنامه‌ریزی، شاخص‌های اقتصادی، تاثیرگذاری فرهنگی و اجتماعی و دیگر ابعاد فنی و هنری، حرف اول را در جهان می‌زند. سازندگان، صادقانه از الهام‌گرفتن از زندگی شخصی خود و اطرافیان‌شان برای خلق این داستان و شخصیت‌ها می‌گویند (لِبلانک تعریف می‌کند که شب پیش از آزمون بازیگری برای دوستان مست کرده و در دستشویی خانه دوستش با صورت خورده به دیوار و وقتی همین را با بینی زخمی در آزمون تعریف کرده، قبول شده!)، از زمانی که برای یافتن تک‌تک بازیگرها صرف کرده‌اند و رقابتی که برای دراختیارداشتن برخی بازیگرها با دیگر سریال‌ها و شبکه‌ها داشته‌اند، از این که سالانه ده‌ها قسمت آزمایشی برای سریال‌های متعدد جلوی دوربین می‌روند که موفق نمی‌شوند نظر شبکه‌ها را برای سرمایه‌گذاری و ساخت جلب کنند، از این که چند نفر (معمولا سازندگان اصلی به‌علاوه چند نویسنده متبحر و حتی برخی بازیگران) در نوشتن هر قسمت سهیم‌اند، از این که بسیاری از شوخی‌ها را بر اساس واکنش‌های تماشاگران حاضر در استودیو تغییر داده‌اند و حتی بسیاری از مسیرهای داستان (از جمله ازدواج مانیکا و چندلر) را بر اساس خواست مخاطبان نوشته‌اند، از فضای گرم و پرهیجان استودیوی عظیم ضبط سریال با انبوه تماشاگران و پشتیبانی فوق‌العاده گروه تولید و… این‌ها را که طبعا بسیاری از عوامل موفقیت دوستان و هر اثر دیگری در چنین فضایی مرهون آن‌هاست، داشته باشید تا تدارکی که برای همین «تجدید دیدار» صرف شده، اعم از برپاسازی دوباره دکورهای اصلی داستان با همه وسایل و جزییات و مدیریت و صحنه‌پردازی شوی زنده با این تعداد مهمان مشهور و فیلم‌هایی که در اقصی نقاط عالم از طرفداران گرفته شده و تدوین خلاقانه این میزان تصاویر صحنه و پشت‌صحنه و…

البته در یکی‌دو ایده‌پردازی هم اندکی زیاده‌روی شده، از جمله حضور انبوه و گذرای چهره‌های مشهور و اظهار نظر آن‌ها درباره این سریال با هر هدف تجاری و تبلیغی یا جز آن که اگر به‌جا و متناسب باشد، هیچ ایرادی ندارد؛ مثلا ریس ویترسپون که در اوایل پخش سریال هنوز مشهور نشده بود، از ذوق‌زدگی‌اش هنگام حضور در آن به عنوان بازیگر مهمان یاد می‌کند یا دیوید بکام می‌گوید که همچون مانیکا وسواس تمیزی دارد و اپیزود مورد علاقه‌اش از سریال («اونی که هیچ‌کس آماده نیست») نیز در ادامه، سبب یادآوری خاطرات بیش‌تری از سوی سازندگان و بازیگران می‌شود یا کیت هَرینگتن (ستاره سریال «بازی تاج‌وتخت») با مثال‌آوردن از صحنه بالابردنِ مبل از پلکان توسط راس و چندلر و رِیچل در یکی از قسمت‌ها، ذکرِ به‌جایی می‌کند از قابلیت‌های کمیک بازیگران در اجرای بسیاری از صحنه‌ها که روی کاغذ، عادی به نظر می‌رسند؛ اما وقتی گروه موسیقیِ کُره‌ای «بی‌تی‌اِس» می‌گویند که از دوستان متشکرند، چون تماشای آن باعث شده انگلیسی یاد بگیرند(!)، معلوم است که فقط برای جلب نظر طرفداران آن‌ها و افزودن به تماشاگران این برنامه است. کم‌وبیش، همین گونه است حضور لِیدی گاگا برای هم‌خوانیِ ترانه مشهور «گربه بدبو» با لیسا کودرو که هم ارجاع معناداری ندارد و هم می‌توانست با حضور هر خواننده دیگری باشد یا اصلا خواننده‌ای نباشد و خودِ کودرو، آن را به‌تنهایی یا با دوستانش بخواند… و از همه بی‌ربط‌تر، اجرای شوی لباس در برنامه زنده با حضورِ بی‌دلیلِ جاستین بیبِر، کارا دِلِوین و سیندی کرافورد در چند لباس از سریال است که فقط چند ثانیه پایانی‌اش با حضور لِبلانک (جویی) که تمامی لباس‌های چندلر را روی هم پوشیده (همچون یکی از صحنه‌های مشهور همان اپیزود «اونی که هیچ‌کس آماده نیست») شایسته یادآوری است.

همچنین می‌توان از غیبت برخی بازیگران مکمل یا مهمان مطرح سریال در این برنامه گلایه کرد. البته که تعداد به‌خصوص بازیگران مهمان مشهور در این سریال بسیار زیاد است و قاعدتا نمی‌شده از حضور همه بهره بُرد و شاید هم برخی نمی‌توانستند در تاریخ یادشده در شوی زنده تلویزیونی حضور یابند، اما لااقل می‌شد با ویدئویی ضبط‌شده یا همچون جیمز مایکل تایلِر با ارتباطی زنده یا همچون تام سِلِک با حضور در آن دورهمی، ولو برای چند ثانیه – به جای شوی لباس! – از حضور برخی از آن‌ها بهره بُرد؛ مانند پل راد (مایک)، جیووانی ریبیسی (فرانک‌جونیور)، جین سیبِت (کَرول) و جسیکا هِکت (سوزان) از بازیگران مکمل و برد پیت‌، جولیا رابرتز، سوزان ساراندن، ایزابلا روسلینی، جرج کلونی‌، ژان کلود وَن‌دَم، دنی دوویتو، بیلی کریستال، وینونا رایدر، گری اولدمن، بروس ویلیس، کریستینا اَپِل‌گِیت، شان پِن، هلن هانت و… از بازیگران مهمان که فعلا به نمایندگیِ همه آن‌ها فقط ریس ویترسپون در برنامه هست.

 

کمدی یا نوستالژی؟

در تمامی طول «تجدید دیدار» همچون خود سریال، بازی شوخی و دلتنگی جریان دارد؛ مثلا بعد از نشستن لِبلانک (جویی) و پِری (چندلر) روی مبل‌های بزرگ چرمی‌شان به یاد سریال و رابطه لورل‌هاردی‌وارشان و آن قسمتی که تصمیم گرفته بودند به هیچ عنوان از روی مبل بلند نشوند و برای همین، نوشابه را از سفارش پیتزای خود حذف کردند تا به دستشویی نیاز پیدا نکنند که با خنده و شوخی بسیار برگزار می‌شود، شوییمر (راس) با حسرت می‌گوید که مسابقه پرتاب توپش با جویی به یادش نمی‌آید؛ یا در پایانِ اظهارنظرهای احساسات‌برانگیزِ طرفداران از کشورهای مختلف که از تابوشکنی‌های دوستان و الهام‌بخشیِ آن در مقاطع مختلف زندگی‌شان می‌گویند، صحنه مورد علاقه ملاله یوسف‌زی (رقص روتین راس و مانیکا) بهانه‌ای می‌شود برای دیدن دوباره این صحنه مفرح؛ یا وقتی صحنه مورد علاقه بکام نشان داده می‌شود (رقابت جویی و چندلر برای پریدن روی مبل در «اونی که هیچ‌کس آماده نیست») سازندگان از تلخیِ این قسمت می‌گویند که قرار بوده نمایشی ارزان و جمع‌وجور در زمان واقعی و تماما در یک مکان باشد، اما پس از چهارمین برداشت از پریدن جویی، کتف راست او آسیب دیده و بقیه این قسمت، مدت‌ها بعد فیلم‌برداری شده است و…

در نهایت اما همچون خود سریال، همه‌چیز با اندوهی دلپذیر به پایان می‌رسد. پس از دیدن پشت‌صحنه‌هایی خنده‌دار از چند برداشت تکراری به دلیل اشتباه‌های بازیگران و اتفاق‌های پیش‌بینی‌نشده که شامل چند شیطنت عمدی نیز هست (مانند صحنه‌ای که لِبلانک، حوله حمامش را بازمی‌کند و معلوم می‌شود با همدستیِ پِری، عکس شوییمر را روی شورتش چسبانده!)، به خاطره‌بازی با رابطه پرفرازونشیب راس و رِیچل می‌رسیم و این که سازندگان بار دیگر تصمیم گرفته‌اند به نظر مخاطبان احترام بگذارند و در پایان، آن‌ها را به یکدیگر برسانند. سپس به واپسین نماهای «دوستان» بازمی‌گردیم و این بار شاهد تصاویری از پشت‌صحنه این نماها نیز هستیم؛ جایی که حتی منشی صحنه، واپسین کلاکت را با بغض می‌زند و پایانِ ده سال دوستی و زندگی در کنار یکدیگر در صحنه و پشت‌صحنه سریال و بازبینی‌اش در همین «تجدید دیدار» با آغوش‌های صمیمانه و اشک‌های بازیگران و سازندگان و چه‌بسا میلیون‌ها تماشاگرِ این تصاویر رقم می‌خورَد. کِوین اس. برایت خاطرنشان می‌کند: «دکورها رو بلافاصله برای برپایی دکورهای یه سریال دیگه جمع کردن و این، خداحافظی ما رو دردناک‌تر کرد، انگار یه نفر خونه بچگی‌تو جمع کنه.» برای نخستین بار، تصاویری از پشت‌صحنه عنوان‌بندی (رقص در حوض) را نیز می‌بینیم؛ در حالی که در دورهمیِ امروزین، کودرو یک دستمال‌کاغذی را برای کاکس و پِری به دو نیم می‌کند تا اشک‌های‌شان را پاک کنند و پِری می‌گوید: «تست کرونا دادی؟!»… و در واپسین نما، بار دیگر به چشمیِ درِ آن آپارتمانِ خالی‌مانده بازمی‌گردیم، گویی تمامیِ این خاطرات را از درونِ آن دیده‌ایم.

*

بی‌تردید، جهان کمدی در سینما و تلویزیون معاصر را می‌توان به پیش و پس از «دوستان» تقسیم کرد که اجرای خوب و شخصیت‌های پرداخت‌شده (گویی هر کدام، شبیه یکی از ما هستند یا در وجود هر کس، اندکی از ویژگی‌های هر یک از آن‌ها یافت می‌شود) و بازیگران کارآمد و دوست‌داشتنی (منطبق بر شخصیت‌های مورد نظر) بخش کم‌تر مهمِ آن است. اهمیت اصلی «دوستان» به نظر من در وهله نخست، جسارتِ آن در بازنگریِ بسیاری از هنجارهای رسمیِ فرهنگی و اجتماعیِ آن دوران (و حتی امروز) است و در وهله دوم، درس‌آموختن از میراث پربار تاریخ سینمای کمدی در نوشتن و اجرای شوخی‌ها که در مطلبی دیگر به آن خواهم پرداخت… و جهان‌بینیِ بنیادینِ آن در ستایشِ دوست و دوستی هم که نیاز به توضیح ندارد. به قول کِوین اس. برایت: «این سریال درباره آن دوره‌ای از زندگی است که دوستانت، خانواده‌ات هستند.»

(امتیاز ۷ از ۱۰)

منبع اولین انتشار: شماره ۲ ماهنامه «فیلم امروز» تیر ۱۴۰۰

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز