وِنِم: بگذار کارنیج پدیدار شود – نقد ۱

وِنِم: بگذار کارنیج پدیدار شود – نقد ۱

ونم: بگذار کارنیج پدیدار شود (۲۰۲۱) – Venom Let There Be Carnage

 

هیچ‌کس کامل نیست

رضا حسینی: «ونم:‌ بگذار کارنیج پدیدار شود» قطعاً از آن دنباله‌هایی است که از قسمت اول بهتر است؛ حتی با این‌که جلوه‌های ویژه خیلی زیادی دارد که احتمالاً بیش‌تر مورد پسند جوان‌ترهاست. با وجود این، مگر می‌شود تام هاردی، وودی هارلسن و میشل ویلیامز بازیگران اصلی فیلمی باشند و سینمادوستان کنجکاو دیدن آن نشوند؟ حتی اگر یک فیلم ابرقهرمانی باشد؛ آن هم در روزگاری که ساخت این فیلم‌ها تنها دغدغه استودیوها شده است و برخی به جایی رسیده‌اند که حال‌شان از دیدن هر ابرقهرمانی بد می‌شود؛ و با توجه به نقشه راه «جهان سینمایی مارول»، به این زودی نمی‌توان به رهایی از دست ابرقهرمان‌های استودیویی امیدوار بود؛ اما در این میان، می‌توان گاهی وقت‌ها از فیلم‌های بهتری که ساخته می‌شوند – مثل همین دنباله – لذت برد؛ فیلمی که به‌مراتب بهتر از مثلاً «شانگ-چی و افسانه ده حلقه» است که منتقدان غربی دوباره به خاطر توجه به اقلیت‌ها (به‌خصوص که اولین قهرمان آسیایی مارول را دارد) چنان ازش تعریف کرده‌اند که انگار یک فیلم ابرقهرمانی کاملاً متفاوت و جدید است.

موضوع دیگری که پیش از دیدن «ونم: بگذار کارنیج پدیدار شود» می‌تواند سینمادوستان را کنجکاو کند، حضور اندی سرکیس در مقام کارگردان است که خودش سینماگر محبوبی است. عموم تماشاگران، سرکیس را با ایفای نقش در قالب شخصیت‌های غیرانسانی چون گالوم در فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» (۲۰۰۱-۲۰۰۳) یا در نقش سزار، رهبر میمون‌ها در فیلم‌های «سیاره میمون‌ها» (۲۰۱۱-۲۰۱۷) می‌شناسند (که برای این بازی‌هایش که با فناوری ضبط حرکت در خدمت شخصیت‌های رایانه‌ای بوده، بسیار تحسین شده و جوایزی را هم گرفته است)؛ اما این دنباله، سومین فیلم بلند سینمایی اندی سرکیس در مقام کارگردان است پس از «نفس بکش» (۲۰۱۷) و «موگلی: افسانه جنگل» (۲۰۱۸). جالب است که خود سرکیس هم وقتی با این سؤال روبه‌رو می‌شود که چه عامل یا عواملی باعث شد به این پروژه علاقه‌مند شود، گفته مگر می‌شود فرصت همکاری با تام هاردی، وودی هارلسن، میشل ویلیامز، نئومی هریس و… را داشت و تردید کرد (البته که او به عوامل پشت دوربین از جمله مدیر فیلم‌برداری‌اش رابرت ریچاردسن – که سه اسکار برده و برای همکاری‌هایش با کوئنتین تارانتینو، الیور استون، ارول موریس و… شناخته می‌شود – هم اشاره کرده است). همین عناصر کنجکاوی‌برانگیزی که تا این‌جا به آن‌ها اشاره شد، یعنی حضور تام هاردی و وودی هارلسن در نقش‌های اصلی و اندی سرکیس به عنوان کارگردان، از ویژگی‌های این دنباله است، به‌ویژه بازی‌های هاردی و هارلسن که در خور تأمل هم هستند.

حال‌وهوای عاشقانه فیلم، دیگر ویژگی آن است که حتی شامل آدم‌بد داستان – که قاتل زنجیره‌ای است – هم می‌شود (هارلسن که خودش همین جوری می‌تواند مخوف باشد چون می‌دانیم که او یک «قاتل بالفطره» است)؛ اما بهترین زوج داستان – که حتی در اوج صحنه‌های درگیری و خشونت و ناامیدی، تماشاگر را به خنده می‌اندازند – اِدی و وِنِم است که بعید به نظر می‌رسد بازیگران زیادی بتوانند مثل تام هاردی این دو نقش را با یک بدن، چنین بازی کنند (اگر فیلم درخشان برانسن (نیکلاس ویندینگ رفن، ۲۰۰۸) را دیده باشید می‌دانید که او سابقه و توانایی مثال‌زدنی‌ای در این مورد دارد، فقط این‌جا در پس جلوه‌های ویژه رایانه‌ای شاید کم‌تر به چشم بیاید). می‌گویند هاردی برای خلق شخصیت ونم، ابتدا همه دیالوگ‌های این شخصیت را ضبط کرده و سپس آن‌ها را در گوش خود گذاشته تا بتواند با «ونم» بداهه‌گویی کند و به زمان‌بندی خودش برسد. البته این فقط شروع کارش برای بازی در این دنباله بوده است که در قسمت اول هم یکی از ویژگی‌های انگشت‌شمار فیلم بود. خود هاردی هم در گفت‌وگوهای مختلفی اشاره کرده که حسابی روی این مجموعه فیلم، «سرمایه‌گذاری» کرده است. در این مورد، بد نیست بدانید که او باعث ملحق شدن اندی سرکیس به پروژه شد.

به رابطه ادی و ونم اشاره شد (ونم بیگانه‌ای است هم‌زی که در جو زمین باید درون بدن یک انسان زندگی کند و از میان همه آدم‌ها، ادی براک را انتخاب کرده که یک ژورنالیست تحقیقی است). به هر حال، این رابطه که خیلی خوب از کار درآمده است، این فیلم ابرقهرمانی را به یک فیلم رفاقتی یا به‌اصطلاح «بادی فیلم» هم بدل کرده است (زیرژانری که از ترکیب فیلم ماجرایی با کمدی ساخته می‌شود و درباره دو شخصیت اغلب مرد است که با هم عازم سفری جاده‌ای، یک ماجراجویی یا جست‌وجو می‌شوند. این دو اغلب تضاد شخصیتی دارند و بر این اساس، کمدی شکل می‌گیرد). به این ترتیب، با یک فیلم رفاقتی متفاوت روبه‌رو هستیم که هر دو مرد هم یکی هستند (باز هم تام هاردی در دو نقش) و هم یکی از آن‌ها در واقع «بیگانه» است و درون دیگری زیست می‌کند و با جلوه‌های ویژه خلق شده است؛ و به همین دلیل، رابطه‌ای بامزه و دوست‌داشتنی از کار درآمده که برخی لحظه‌های فیلم را واقعاً خنده‌دار کرده است. در پایان هم ادای دینی به «بعضی داغش را دوست دارند» (بیلی وایلدر، ۱۹۵۹) می‌شود و دیالوگ مشهور «هیچ‌کس کامل نیست» را ونم به ادی براک می‌گوید، آن هم در ساحل دریا و ویلایی تمام‌عیار!

(امتیاز ۷ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز