زنی دچار آگورافوبیا (گذرهراسی) که در نیویورک تنها زندگی میکند، جاسوسی از همسایههای جدیدش را آغاز میکند؛ اما زمانی نمیگذرد که شاهد عملی خشونتآمیز و بیبازگشت میشود.
امتیازهای منتقدان
رضا حسینی
ریحانه عابدنیا
رضا زمانی
میانگین
نوشتههای منتقدان
رضا حسینی: اگر سینمادوستی بدون اطلاعات قبلی به تماشای تریلر روانشناختی و جنایی «زنی پشت پنجره»/ The Woman in the Window بنشیند، ابتدا فکر میکند با بازسازی امروزی یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک یعنی «پنجره عقبی» (آلفرد هیچکاک، ١٩۵۴) طرف است؛ اما داستان هرچه بیشتر پیش میرود، فیلم بیشتر از چنین تصور اولیهای فاصله میگیرد و تماشاگر مطمئن میشود که نهفقط پای یک بازسازی در میان نیست بلکه بر خلاف کارنامه قابل تأمل جو رایت (کارگردان فیلم) و ترکیب بازیگران پرستاره «زنی پشت پنجره»، با فیلمی فراموششدنی طرف است که اشکالات خاص خودش را دارد، بهخصوص از بابت فیلمنامه اقتباسی تریسی لِتس (که نقش کارل/ دکتر لندی، روانشناس شخصیت اِیمی آدامز را هم در فیلم بازی کرده و بازیگر و نمایشنامهنویس شناختهشدهای است). پس شاید طبیعی است که فیلم این قدر مورد نکوهش قرار گرفته و کمتر کسی به ویژگیها و نقاط قوتش اشاره کرده است… مطالعه نقد کامل
ریحانه عابدنیا: آلفرد هیچکاک به فرانسوا تروفو گفته است: «در داستانهای جنایی-معمایی، دلهرهای وجود ندارد. معماهای جنایی کنجکاوی خالی از احساس است. در حالی که احساس جزئی اساسی و لازم از دلهره است. باید تماشاگر با فرد در خطر احساس بستگی و نزدیکی کند تا نگرانش شود.» این احساس همدلی و نگرانی در «زنی پشت پنجره» وقتی به وجود میآمد یا دستکم بیشتر میشد که تماشاگر بیآنکه به آگورافوبیا و خاستگاه و ابعاد روانشناختی آن آشنا باشد اطلاعاتی کافی از آسیبهای دوران کودکی آنا و دلایل پدیدآمدن این اختلال به دست میآورد؛ اما فیلم با ابهام و کمگویی یا به بیان دیگر، خست در ارائه اطلاعات، مانع دستیابی تماشاگر به عمق داستان شده و بخش بزرگی از تجربه لذت و غنای او را به هنگام تماشای فیلم از میان برده است. (شماره ۱۲۸ ماهنامه «۲۴»)
رضا زمانی: جو رایت روایتش را بر پایه کلیشههای ژانر وحشت بنا میکند و تا یکسوم پایانی، روایت مبتنی بر کلیشههای زیرژانر وحشت روانشناسانه است؛ با فضایی کلاستروفوبیک و تکافتادگی زنی درمانده در مرکز آن. فیلم تمرکزش را بر واکاوی درونیات این زن قرار میدهد تا مخاطب نگران سرنوشت او شود. چرا که در ظاهر چیزی سر جایش نیست و یک جای کار میلنگد؛ اما این شخصیت توان ایجاد همذاتپنداری را ندارد چون جای دو عامل اساسی در فیلم خالی است. (شماره ۳ ماهنامه «فیلم امروز»، مرداد ۱۴۰۰)