مردی ربوده میشود و به نسخه دیگری از زندگیاش در جهانی موازی برده میشود. او در میان رویارویی با چشماندازهای حیرتآور زندگیهایی که میتوانست زیست کند عازم سفری هراسانگیز برای بازگشت به زندگی و خانواده حقیقیاش میشود تا آنها را از دست ترسناکترین دشمن موجود نجات دهد؛ دشمنی که خود اوست!
امتیازهای منتقدان
محمدرضا فهمیزی
میانگین
نوشتههای منتقدان
محمدرضا فهمیزی: سریال ماده تاریک و آثار مشابه – حتی در حوزه ادبیات مثل رمان کتابخانه نیمهشب – به ما کمک میکنند تا تصویر روشنتری از تحقق فرضی این «اگر»ها داشته باشیم و کمی جدیتر (نهفقط در حد خیالهای حسرتآلود) به آنها فکر کنیم که اگر آن یکی گزینهمان را انتخاب کرده بودیم الان واقعاً خوشبختتر بودیم؟ ژرفنگری در این پرسش، موجب سوال اساسی دیگری میشود: «اصلاً خوشبختی چیست؟» و آیا مولفههایی که تا کنون برای تعریفش داشتهایم – مانند ثروت یا هر چیز دیگری – درست بوده و جواب دادهاند؟ اینها پرسشها و ابهامهای مهمیاند که در سریال ماده تاریک هم بهوضوح میبینیم؛ از جمله در صحنهای از قسمت ششم که جیسن دو به روانشناس خود میگوید: «همه چیز دارم اما راضی نیستم… این همه آن چیزی نیست که تصورش را داشتم.» یا در قسمت آخر جیسن یک به زنش میگوید: «من زندگیمان را دوست داشتم اما گاهی از خودم میپرسیدم: چی میشد اگر؟… مطالعه نقد کامل