روز صفر (۱۳۹۸) – Zero Day
تلاشی قابل تأمل
خشایار سنجری: «روز صفر» اولین فیلم سعید ملکان در مقام کارگردان است؛ سینماگری که نامش با چهرهپردازی در سینمای ایران گره خورده است. این فیلم را میتوان یک اکشن-تریلر دانست که به مقطع حساسی از تاریخ معاصر ایران میپردازد و به جای ورود به جزییات سیاسی در پروندهای حساس، به جنبههای اکشن و تا حدی جاسوسی یک عملیات گسترده و پرپیچوخم ورود میکند. در واقع ملکان هوشمندانه از ورود به مباحث سیاسی و منازعات منطقهای گذشته است که میتوانست جنبههای اکشن فیلم را تحت تأثیر قرار دهد و بار ایدئولوژیک آن را افزایش دهد. او در عوض، سعی کرده در فیلمنامه پازلهایی را طراحی کند تا «روز صفر» سویهای معمایی هم پیدا کند.
سکانسهای متعدد تعقیبوگریز و درگیریهای مسلحانه – که خوب هم از کار درآمدهاند – و ساختار متکی بر قهرمان جسور و ضدقهرمان شرور و… عناصر مهمی هستند که ملکان با استفاده از آنها فیلمی متکی بر قواعد ژانر ساخته است. سینمای ایران سالهاست به دنبال ساخت فیلمی در ژانر اکشن با رعایت استانداردهای روز دنیاست ولی در رسیدن به این هدف چندان موفق نبوده است. با وجود این، در سالهای اخیر چند تجربه متفاوت از جریان اصلی سینمای ایران در ساخت فیلم ژانر انجام شده است؛ مثل «پوست» (برادران ارک) یا «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» (فرزاد مؤتمن). ملکان هم در «روز صفر» خیز بلندی برای ارتقای سطح فیلمی در ژانرهای اکشن و تریلر برداشته است. با اینکه میتوان نمونههای درخشان این ژانر را در سینمای جهان پیدا کنیم و میدانیم که بسیاری از نماهای «روز صفر» از این فیلمهای مطرح الهام گرفتهاند، اما باز هم باید بدانیم که تجربه «روز صفر» استانداردهای چنین فیلمهایی را در سینمای ایران بالاتر برده است و مخاطبی که حالا چنین فیلمی را در سینمای کشورش دیده، قطعاً آیندهی بهتری را برای این ژانر در جغرافیای خودش میبیند و اصلاً طلب میکند. به عبارت دیگر، سینمای ایران به چنین تجربههایی نیاز دارد تا بتواند پختهتر شود و با تنوع ژانری بیشتر جلو برود و مخاطب خود را راضی نگه دارد. مخاطبی که سالهاست درگیر ژانری ساختگی به نام «اجتماعی» شده و در دام درامهای متعدد آپارتمانی اسیر شده است، حالا میتواند از عملیاتی پردامنه در کوههای پاکستان و افغانستان چیزهایی بشنود و ببیند. چنین تجربیاتی که از نظر فنی حرفی برای گفتن داشته باشند و در برابر مثالهای خارجی به زنگ تفریح بدل نشوند، میتوانند طیف ژانرهای فعال را در سینمای ایران افزایش دهند.
نمای معرف (Establishing Shot) در «روز صفر»، نمای بسیار دور(اکستریم لانگ)ی از درهای بیآبوعلف است که کودکانی بسیار، زیر تکدرختی خزانزده مشغول انجام کاری هستند؛ نمایی که تأکید را از روی فرد و سوژه برمیدارد و مخاطب را با حس عدم کنترل بر اوضاع مواجه میکند و حس غریب و ناخوشایند بودن موقعیت را به ذهن متبادر میسازد. در ادامه، دوربین روی کرین به کودکان نزدیک میشود و بهتدریج معلوم میشود که آنها مشغول جاسازی بمب لای کتابها، عروسکها و… هستند. ملکان با این نماها، از همان ابتدای کار اضطراب و تشویش را وارد عمل میکند و قلاب اول را میاندازد.
علی قاضی، مدیر فیلمبرداری «روز صفر»، حین اجرای مأموریتها، دیدهبانیها و قرارهای جاسوسی سیاوش، اغلب از نمای نیمهبسته (مدیوم کلوزآپ) استفاده میکند؛ نمایی که تقریباً از سینه به بالای شخصیت را شامل میشود و علاوه بر اینکه به حد کافی روی شخصیت متمرکز است، اطراف او را نیز نمایش میدهد. در واقع خیلی به سوژه نزدیک نمیشود و مقداری فاصله را حفظ میکند. این شیوه دکوپاژ با فیلمنامه نیز همخوانی دارد که در آن، به زندگی کاری شخصیت اصلی وارد میشویم ولی اطلاعات بسیار کمی از زندگی خصوصی او دریافت میکنیم و در واقع، دوربین هم حریمها را حفظ میکند.
در «روز صفر» نمای خیلی بسته (اکستریم کلوزآپ) هم داریم؛ نمایی محبوب در وسترنهای اسپاگتی دهه ۱۹۶۰ سرجو لئونه که فضای اطراف و پشت سر سوژه عملاً دیده نمیشود؛ نمایی که از آن برای تمرکز روی بخش خاصی از یک سوژه یا تمرکز بر یک لحظه احساسی تأثیرگذار استفاده میشود و بهکارگیریاش همچون شمشیر دولبه است، زیرا هر تغییر حتی کوچکی در چهره شخصیت را چنان بزرگنمایی میکند که ممکن است بسیار تأثیرگذار یا بهشدت مضحک جلوه کند؛ به عنوان مثال میتوان از نمای خیلی بسته از لبهای سیاوش حین ضبط گزارش مأموریتها یا چشمان مصمم او حین شروع عملیات نهایی در فرودگاه نام برد؛ نماهایی که برای انتقال جزییاتی به کار میروند که بهراحتی در نمای نزدیک یا متوسط قابل تشخیص نیستند. این نماها در «روز صفر» به نقطهی عزیمت شخصیت تبدیل میشوند و سیاوش را در آغاز مسیری پرماجرا قرار میدهند.
سعید ملکان در «روز صفر» بهوفور از نمای هوایی استفاده میکند که هدف آن نمایش همهجانبهی محل رخداد است و شمایی کلی از حوادث جاری در منطقه میدهد. تنوع بالای نماها در «روز صفر» سبب میشود بیننده دچار خستگی نشود و در دقایقی که اتفاق تازهای در فیلمنامه نمیافتد، این تنوع نماهاست که فیلم را پویا نگه میدارد. همچنین دست تدوینگر نیز در برشزدن و پیشبرد موازی قصه و تصویر باز میشود.
(امتیاز ۶ از ۱۰)