دشت خاموش – نقد ۱

دشت خاموش – نقد ۱

دشت خاموش (۱۳۹۹) – The Wasteland

 

زیبایی تکرار در برزخی خاموش

ساسان گلفر: جزیره‌ای تفتیده در میان اقیانوسی از خاک. تکه‌زمینی خشک در دل بیابان. تصویری از آخر جهان یا شاید آخر زمان. پیش از این‌که با یک حرکت پن طولانی از گاری و پیکر ضدنور گاری‌چی به این جزیره کوره‌پزخانه و دودکشی که مانند فانوس دریایی – یا صحرایی – در آن سر برآورده برسیم، چشم‌های‌مان برای دقیقه‌ای به قالب‌های یخی خیره مانده که در اولین نمای فیلم، پشت گاری در حال حرکت زیر آفتاب بی‌رحم آب می‌شود. نگرانیم تا گاری بخواهد چنین آهسته به آن‌جا برسد، از این قالب‌های یخ چیزی نماند تا عطش جزیره‌نشینان بیابان را برطرف کند. تقریباً درست حدس زده‌ایم؛ با این حال، تکه‌هایی از یخ می‌ماند تا برای دقایقی تشنگی را برطرف کند و تکه‌هایی دیگر که تا پایان، این‌جا و آن‌جا همچنان در دست شخصیت‌های همیشه تشنه می‌بینیم.

وقتی لطف‌الله «دشت خاموش» از گاری پیاده می‌شود و در یک نمای تعقیبی طولانی، درِ خانه/ آلونک‌های کارگران کوره‌پزخانه را یک به یک می‌زند تا به آن‌ها بگوید برای شنیدن حرف‌های مهمی آماده باشند، از لحن کلام او تا حدی به رابطه‌اش با نقش‌آفرینان دیگر داستان – که هنوز اثری از آن‌ها ندیده‌ایم – پی می‌بریم. قرار است آرام‌آرام با همۀ این شخصیت‌ها آشنا شویم. در این صحنه البته توانایی بازیگری علی باقری نقش حیاتی دارد و به‌خصوص در تغییر لحظه‌ای لحن گفتارش بسیار به شخصیت‌پردازی خود او و دیگران کمک کرده است اما حتی بیش از آن، هوشمندی نویسنده و کارگردان، احمد بهرامی، در به‌کارگیری درست نمای بلند یا به‌اصطلاح پلان/سکانس است که به این تغییر لحن‌ها معنای درستش را می‌بخشد. البته فیلم‌ساز باز هم هوشمندی بیش‌تری به خرج می‌دهد و اجازه نمی‌دهد کاربرد نمای بلند به یک یا چند نمای معدود منحصر بماند که معمولاً کاربرد آن نمایش توانایی و تسلط کارگردانی است. بهرامی نمای بلند را در سرتاسر اثرش به شکل منظمی حفظ می‌کند و با انضباط و وسواس فوق‌العاده‌ای که می‌توان آن را دقت هندسی در روایت نامید از این تمهید سبکی برای فضاسازی، درام‌پردازی، شخصیت‌پردازی، ایجاد پیرنگ و پیشبرد داستان و حتی به عنوان شیوه‌ای برای دستکاری‌های زمانی (فلش‌بک و فلش‌فوروارد) در روایت و به شکلی ابتکاری و بدون به‌کارگیری تکنیک‌های معمول بهره می‌گیرد. تماشاگر حدود ۴۵ نمای تقریباً دودقیقه‌ای (و در مواردی استثنایی، طولانی‌تر) را می‌بیند و از خلال این نماهای بلند که به هم برش می‌خورند، به زندگی شخصیت‌ها و خانواده‌هایی از اقوام مختلف پی می‌برد و آرام‌آرام با تنش‌ها، کشمکش‌ها، دلبستگی‌ها و دل‌شکستگی‌هایی که میان آن‌ها وجود دارد، آشنا می‌شود و به تشابه‌ها و همبستگی‌هایی در دل تضاد ظاهری پی می‌برد که خود شخصیت‌ها هرگز تصورش را هم نمی‌کنند.

حضور مدیر فیلم‌برداری چیره‌دستی مانند مسعود امینی‌تیرانی تأثیری بی‌چون‌وچرا در خلق تصاویر سیاه‌وسفید «دشت خاموش» داشته و کارگردان با کمک او بوده که توانسته چنین میزانسن‌هایی را خلق کند، دوربین را طوری در این فضا حرکت دهد که همواره ترکیب‌بندی‌هایی زیبا را پیش چشم تماشاگر بیاورد، نورپردازی را با دقتی مثال‌زدنی برای ارائه جزییات صحنه به کار بگیرد و عمق میدانی در اختیار تماشاگر بگذارد تا تمام اجزا و حرکات ظریف صحنه را کامل درک کند. درک دقیق زیبایی‌شناسی تصویر سیاه‌وسفید در نهایت به معرفی کامل فضا و مکان داستان منجر می‌شود که خود یکی از شخصیت‌های مهم و کلیدی «دشت خاموش» است.

فیلم‌ساز «دشت خاموش» از موتیف‌های تکرارشوندۀ تصویری به نحو احسن استفاده کرده است اما از موتیف‌های صوتی هم غافل نمانده و این نشانه‌های شنیداری را چه به صورت کلامی، چه به صورت جلوه صوتی و چه در موسیقی بسیار دقیق و بی‌نقص فیلم که فواد قهرمانی آهنگ‌سازی آن را بر عهده داشته، با همان دقت عناصر تصویری به کار برده است؛ از جمله انتخاب‌های درست بهرامی این بوده که نقش شخصیت مالک کوره‌پزخانه، آقاخان، را به فرخ نعمتی سپرده است؛ بازیگری که صدای پرطنین و ششدانگ او در بسیاری از صحنه‌ها از خارج از قاب به گوش می‌رسد تا جمله‌هایی مانند «آدم هر کاری که بخواد می‌تونه بکنه، به شرط این‌که کسی نفهمه!» یا «سرت رو بنداز پایین و کارت رو بکن. کسی برد می‌کنه که سرش توی کار خودش باشه.» را بر زبان بیاورد.

داستان، فضا و شخصیت‌های «دشت خاموش» کاملاً مستعد آن بودند که فیلم را به‌سادگی به ورطۀ سانتی‌مانتالیسم و اشک و ناله و حسرت و افسوس بیندازد اما گروه سازنده، هوشمندانه از بروز احساسات دم‌دستی و معمول در این نوع از فیلم‌ها جلوگیری کرده‌اند. تماشاگری که طی سالیان دراز آثار سینمایی متعددی را دیده که داستان‌شان در فضاهای مشابهی گذشته یا مدام با رویکرد ناتورالیستی و اغلب نچسب فیلم‌سازان به این فضاها و این‌گونه شخصیت‌ها روبه‌رو شده است، بسیار محتمل است که پیش از تماشای چنین فیلمی نسبت به آن موضع تدافعی بگیرد؛ اما اگر بخت یارش باشد، حوصله به خرج دهد و فرصت تماشای چند صحنه ابتدای فیلم را به خود بدهد، احتمالاً نظرش عوض خواهد شد و زیبایی‌شناسی صدا و تصویر و فرم او را نیز با خود خواهد برد و تا آخرین لحظۀ داستان با فیلم همراه خواهد کرد. «دشت خاموش» به شکلی چشمگیر و موفقیت‌آمیز توانسته است تعادل خود را روی لبۀ باریکی که مرز میان دو نوع سینماست، حفظ کند و در همان حال که از مؤلفه‌های سینمای تجربی یا شاید – آن طور که مصطلح شده – روشنفکرانه یا جشنواره‌ای برخوردارست، می‌تواند تماشاگر عادی را نیز جذب خود کند. این فیلم بلند ۱۰۲ دقیقه‌ای ایرانی که در آن به زبان‌های فارسی، کردی و آذری صحبت می‌شود، سال ۲۰۲۰ در بخش رقابتی افق‌های هفتادوهفتمین دوره جشنواره ونیز به نمایش درآمد و برندۀ جایزۀ بهترین فیلم این بخش و فیپرشی (فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم) و همچنین جایزه Premio Fondazione Fai Persona Lavoro Ambiente شد و همچنین در رشته‌هایی مانند بازیگری، تدوین و بهترین فیلم در جشنواره‌های دیگری هم مورد قدردانی قرار گرفت.

تصویر «دشت خاموش» احمد بهرامی گرچه رنگ زندگی معمول و آشنای ما را ندارد و در لحظه‌های اول مخاطب را به این تصور می‌اندازد که قرارست در جایی دور از جهان ما بگذرد، از واقعیت خیلی فاصله نمی‌گیرد. حتی شاید تماشاگر بتواند زندگی خود را در آینۀ آن ببیند. تأکیدها و تکرارها در «دشت خاموش» هم نشان از وسواسی زیبایی‌شناسانه و نشانه‌شناسانه دارند و هم واقعی، ملموس و نزدیک به زندگی عادی به نظر می‌رسند. معمولاً در همین برزخ میان عادی و غیرعادی، روزمره و دور از دسترس و آشنا و ناآشنا بودن است که هنر شکل می‌گیرد. (امتیاز ۸ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز