ورای سکوت – نقد ۱

ورای سکوت – نقد ۱

ورای سکوت (۱۳۹۶) – The Sounds Beyond Silence

 

تنها صداست که می‌ماند

رضا حسینی: فیلم کوتاه «ورای سکوت» آن قدر ساده به نظر می‌رسد که تماشاگر به‌راحتی ممکن است بدون توجه به ایده‌ها و ظرافت‌های متعددش، آن را به خاطر ایده مرکزی و کلیت داستانی‌اش، فیلمی «خوب» توصیف کند که «ارزش یک بار دیدن» را دارد و از کنارش بگذرد یا اصلاً بگوید: «خب که چی!»؛ غافل از این‌که در پس این سادگی و ایده اصلی، هنرمندی‌ها و پیچیدگی‌های درخوری پنهان است که پی‌بردن به آن‌ها فیلم را به‌یادماندنی می‌کند.
«ورای سکوت» داستان زنی تنها را تعریف می‌کند که شبی دچار بی‌خوابی می‌شود و هر کاری می‌کند نمی‌تواند از شر صداهای مزاحم خلاص شود و هر بار صدای تازه‌ای روی اعصابش می‌رود؛ تا این‌که صدای آخر، ضربان قلب خود اوست که اجازه نمی‌دهد شبی آرام و ساکت داشته باشد. این کلیت داستانی با توجه به عناصری چون تماس تلفنی و اثاثیه‌ای که بسته‌بندی شده‌اند، خبر از یک جدایی می‌دهد و زنی که به چنین سکوت شبانه‌ای عادت ندارد؛ چون پیش از این اصلاً‌ تنها نبوده است. به این ترتیب، تمام خطوط عمودی و افقی که در طراحی صحنه و لباس یا با نورپردازی و خلق عمق میدان‌ها در دل شب خلق شده‌اند، از قرار گرفتن زن داستان در یک زندان و اسارت – به‌ظاهر – خودخواسته می‌گویند. اولین نمای فیلم، تلفن همراهی را نشان می‌دهد که زنگ می‌خورد ولی زن از طبقه «بالا» می‌آید و آن را در طبقه «پایین» و روی میز قطع می‌کند. از همین ابتدا، کارگردان و فیلم‌بردار در میزانسن‌ها و ترکیب‌بندی نماها، ایده خلاقانه‌ای در بازی با «بالا» و «پایین» را شروع می‌کنند که کنار هم چیدن آن‌ها، در نهایت معنی نمای ابتدایی فیلم را تغییر می‌دهد. با توجه به کلیت داستان و برخورد اولیه زن، طبیعی است که تماشاگر فکر کند تماس از طرف یک مزاحم است (آشنا یا غریبه‌اش اهمیتی ندارد) و یکی از تمام صداهای آزاردهنده محیط است که نمی‌گذارد زن استراحت کند و شبی آرام داشته باشد؛ اما وقتی معنای نهفته در پس بازی میزانسن و ترکیب‌بندی کشف شود، این نما می‌شود آغاز گریز عقلانی زن از یک رابطه، و پناه بردن به خلوتی که در واقع همان زندان خودخواسته است.
زن وقتی روی کاناپه دراز می‌کشد تصویر از میانه و به صورت افقی به دو نیم تقسیم می‌شود تا در ترکیب‌بندی این نمای پرتکرار هم «بالا» و «پایین»ی خلق شود. خود زن (صورت درونی و واقعی‌اش) پایین است و بازتاب عکس بزرگش بر دیوار (صورت بیرونی و مشهورش برای دیگران) روی شیشه میز مقابل کاناپه افتاده و نیمه غالب بالای تصویر را پر کرده است. سوای این‌که دو ساحت متفاوت از زندگی زن به زبان تصویر ترسیم می‌شود، می‌توان در پس بازی فیلم‌ساز، گریز زن از سروصدای شهرت و پناه آوردن به خلوت خانه را از ترکیب‌بندی این نما بیرون کشید؛ یعنی بالا سروصدا و پایین آرامش. این دوگانه در مورد یخچال و شیر آب آشپزخانه هم تکرار می‌شود. شیر آب که چکه می‌کند از بالا قطع نمی‌شود و زن مجبور می‌شود آن را زیر قطع کند. صدای یخ‌ساز هم از بالای یخچال می‌آید ولی پایین آب خنک تولید می‌شود که آرامش‌بخش است و زن را سیراب می‌کند. این وضعیت به‌گونه دیگری درباره حالت زن روی صندلی راحتی و کاناپه هم تکرار می‌شود و در همه موارد، موقعیت بالا همراه با سروصدا است و موقعیت پایین برطرف‌کننده یا جبران‌کننده آن؛ و این بر خلاف خوانش اولیه از نمای آغازین فیلم است که انگار زن در طبقه بالا آرامش دارد و صدای مزاحم گوشی در طبقه پایین، آرامشش را به‌هم می‌زند؛ در واقع زن در طبقه بالا (درگیر هر کاری که بوده) آرامش نداشته و اگر پاسخ تماس تلفنی را می‌داد شاید به آرامش می‌رسید و از تنهایی‌ای رها می‌شد که عقلش برای او برگزیده است. پایان‌بندی «ورای سکوت» هم همین را می‌گوید. زن که خودخواسته تنهایی را انتخاب کرده (گزینشی عقلانی و پاسخ‌ندادن به تماس) در نهایت با شنیدن صدای قلبش به آرامش و سپیده‌دم می‌رسد و شب تنهایی را به پایان می‌رساند؛ پس زن وقتی مرکز فرماندهی بدنش (مغز) را رها می‌کند (آن بالا) و دست روی قلبش (این پایین) می‌گذارد، انگار تمام آن صداهای آزاردهنده هم قطع می‌شوند؛ صداهایی که در تنهایی او برجسته شده‌اند و زندانی زجرآور و غیرقابل تحمل را برایش در تاریکی شب ساخته‌اند.
جالب است که با شروع عنوان‌بندی پایانی فیلم، فهرستی از عوامل فنی حرفه‌ای و خوش‌نام سینمای ایران پدیدار می‌شود که می‌تواند توجیه دیگری برای خلق این جهان داستانی به‌ظاهر ساده و در عین حال پیچیده و هنرمندانه باشد؛ و به این نتیجه رسید که موفقیت آذر تجلی در مقام کارگردان تصادفی نیست، به‌خصوص که او سال‌ها منشی صحنه بوده و تجربه همکاری با کارگردانان مطرحی چون رسول صدرعاملی،‌ احمدرضا درویش، عبدالرضا کاهانی، منیژه حکمت و نگار آذربایجانی را در کارنامه دارد.

(امتیاز ۸ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز