جنگل پرتقال – نقد ۲

جنگل پرتقال – نقد ۲

جنگل پرتقال (۱۴۰۱) – The Orange Forest

 

گردن کج؛ به سمت دریا

بهنام شریفی: مهم‌ترین امتیاز «جنگل پرتقال» کنترل لحنش است. فیلم می‌توانست به سمت یک ملودرام عاشقانه اشک‌انگیز بغلتد، لحظه‌های شیرینش را بی‌جهت زیاد کند و کارهایی از این دست که در سینمای ایران رایج است. فیلم‌نامه به‌درستی می‌تواند منزل به منزل شخصیت علی/سهراب را بپروراند؛ شخصیتی خودشیفته با زخم‌ها و خشم‌های کهنه که باید به محل زخمش بازگردد، اشتباهاتش را جبران کند و با نگرشی تازه، سفر درونی را به پایان برساند. فیلم‌نامه‌نویس تقریبا در همه نقاط از تماشاگر جلوتر است و ریتم روایت و روند شخصیت‌پردازی‌اش دچار خدشه نمی‌شود. از سوی دیگر فیلم در درجه اول، سرگرم می‌کند و در میانه قصه‌اش زندگی‌های نزیسته، شیرجه‌های نزده، آموزش غلط و بحران‌های درونی را به یک پس‌زمینه ارجاع می‌دهد؛ مثل همه ملودرام‌های موفق، فرد به نمونه‌ای از پس‌زمینه زیستی‌اش پیوند می‌خورد. علی محصول ناآگاهی فردی خود و جامعه زخم‌زننده است. او زخم خورده و زخم زده و باید تاوان کارهایش را ببیند. اعتراف او به مریم، اعتراف چند نسل به ناآگاهی اجتماعی است. تٲییدطلبی و کمال‌طلبی منفی شخصیت اصلی بسیار خوب ترسیم شده؛ انگار تٲییدکنندگانش در جهان تخدیری اعتیاد و میان یک جمع جوان امروزی باید شکل بگیرند. مردی که دربه‌در هویت خودش است و می‌خواهد همه را له کند تا فقدان‌هایش را نبیند.

میرسعید مولویان با یک بازی به اندازه، متناسب – با نگاه‌هایی که ترکیبی از خشم، نفرت، تحقیر و شرم است – نشان می‌دهد یک بازیگر بزرگ چه‌گونه باید باشد. سارا بهرامی در نقش مریم، ترکیبی از ظرافت، شکنندگی، معصومیت و بازی در بازی را با یکدستی تمام ایفا و یکی از بهترین بازی‌های کارنامه‌اش را ارائه می‌کند. رضا بهبودی هم در نقش کوتاهش نشان می‌دهد که نقش کوتاه یا بلند نداریم، بازیگر کوچک یا بزرگ داریم. او هم درخشان ظاهر شده است.

آرمان خوانساریان در اولین گام فیلم‌سازی‌اش نشان می‌دهد که – با توجه به فیلم‌نامه‌، روایت و دقت در شخصیت‌پردازی – می‌خواهد در سینمای ایران یک صندلی را به نام خود کند. «جنگل پرتقال» یک جواهر کوچک در باب نرسیدن‌ها، تاریخ سپری‌شده، اشتباه‌ها و زندگی‌های ازدست‌رفته است؛ انگار ما هم باید مثل علی، گردن کج کنیم تا بتوانیم دریا را به چشمان‌مان بکشانیم. برای رسیدن به زیبایی و انسان تلاش لازم است. خلاصه این‌که «جنگل پرتقال» با شخصیت‌هایش ما را به خودمان بازمی‌گرداند؛ و مگر رسالت هنر همین نیست؟

(امتیاز ۷ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز