پوست (۱۳۹۸) – Skin
حیوانها و آدمها
رضا حسینی: «پوست» در سینمای ایران که از نظر ژانر فقیر است، ارزشی دوچندان پیدا میکند، بهخصوص که افسانه و موسیقی و ترس و عشق را درهم میبافد و به معجونی میرسد که دستکم در سینمای حرفهای ما، نمونههای چندانی ندارد؛ اما میزان موفقیتش در راهی که برگزیده و طی کرده، موضوعی است که در ادامه به آن اشاره میشود.
برادران ارک با فیلمهای کوتاهشان، از جمله «نجس» (۱۳۹۴) و «حیوان» (۱۳۹۶؛ که در جشنواره کن نمایش داشت و جایزه دوم بخش سینهفونداسیون را هم برنده شد)، خیلیها را کنجکاو ورودشان به سینمای بلند کردند؛ و حالا در اولین فیلم بلندشان در همان مسیر مورد علاقه خود گام برداشتهاند و مثلاً در کنار تجربهاندوزی در روایت داستانی متفاوت در رویدادگاه و پسزمینهای نو، یک بار دیگر اهمیت ویژهای به حیوانات و نقش آنها در دنیای انسانها دادهاند. این نگاه برادران ارک در آثارشان تا جایی پیش میرود که اغلب شاهد بدل شدن انسان به حیوان و حتی همارزی این دو هستیم؛ انگار انسان که به زعم برخی اشرف مخلوقات است، خیلی چیزها را میتواند از حیوانات و طبیعت بیاموزد.
فیلم با تصاویری از پوست شیری شروع میشود که انگار مصلوب شده است! و از همین جا، پای افسانهها و وقایع مذهبی گذشته به داستان باز میشود و با ارجاع به نقش این حیوان در مقابله با شر، شیر جایگاه و اهمیت ویژهای در داستان پیدا میکند. جالب است که اولین شنیدههای ما درباره اشرف مخلوقات، درباره حسادت و خرابکاری آدمی است و اینکه شخصیت اصلی داستان، آراز، باغ مردی (سید) را آتش زده که شوهر زنی به نام مارال است که عشق زندگی آراز بوده است. در طول فیلم نیز هر آنچه درباره آدمها و روابطشان با یکدیگر گفته میشود، در بدی و شرارت ریشه دارد (انگار همه باید پشت سر همدیگر بدگویی کنند یا تهمتی به دیگری بزنند)، بجز مردی به نام عطار که دل شیر دارد و میتواند با پلیدیهای دنیای انسانها مقابله کند. پس عجیب نیست که آراز هم در پایان، زمانی به انسان دیگری از جنس و جایگاه عطار بدل میشود که لباس شیر را میپوشد و برای مقابله با شر، به این حیوان قدرتمند تبدیل میشود. اینجاست که دیالوگ ابتدایی فیلم مبنی بر اینکه «پوست شیر داره پوسیده میشه» طنین هراسانگیزتری پیدا میکند که ورای سروشکل ترسناک فیلم میرود.
«پوست» شاید با شروعی دیگر و مثلاً معرفی عاشیق که داستان را با اتکا به موسیقی و شعر روایت میکند، میتوانست اثری بهتر و بهیادماندنیتر باشد. فصل افتتاحیه فعلی «پوست» ممکن است انتظار تماشای فیلمی از ژانر وحشت را در مخاطب ایجاد کند که در ادامه – آن طور که باید – برآورده نمیشود چون از اساس قرار نبوده یک فیلم ترسناک باشد. وگرنه برادران ارک با نهایت دقت و وسواس یک جهان داستانی تمامعیار را بر پایه افسانهها و دنیای جن و پری و آدمی، خلق کردهاند که کاوش در آن به دیدن و شنیدن افسانهها بر پرده نقرهای میماند.
شخصیت عاشیق که راوی داستان است و به شیوهای فاصلهگذارانه با موسیقی و شعر داستان را پیش میبرد و حتی حالوهوای دل شخصیتها را ترسیم میکند، از جایی به بعد به یکی از شخصیتهای فرعی داستان هم بدل میشود که این خودش یکی از آن شیطنتهای درخور توجه برادران ارک است. بازیها یکدست و تحسینبرانگیزند و موسیقی بامداد افشار چنان با حالوهوای صحنههای مختلف فیلم گره خورده است که تصور ساخت موسیقی «پوست» توسط هر هنرمند دیگری را غیرممکن میکند.
(امتیاز ۷ از ۱۰)