پوست (۱۳۹۸) – Skin
ترس و لذت در جهانی نامکشوف
خشایار سنجری: علاقه به تماشای فیلم ترسناک را میتوان با نگاهی فرویدی تفسیر کرد: علاقه مخاطب به شنیدن قصههایی که در آن نظم اجتماعی مرسوم و روزمره وجود ندارد. گویی انسان میخواهد از محنت و تکرار دنیای ماشینی و بهقاعده، دمی برآساید و به متافیزیک پناه ببرد و روانپاکسازی انجام دهد؛ اما ژانر ترسناک از جمله ژانرهاییست که سینماگران ایرانی بهندرت در آن تبعآزمایی کردهاند و دلایل متعددی برای این اقبال کم به چنین ژانر مهمی وجود دارد. تمایل افراطی فیلمسازان ایرانی سه دهه اخیر به ساخت فیلم واقعگرایانه، مخاطبان فیلمهای ایرانی را به آن عادت داده است؛ تا حدی که هر نمایی از هر فیلمی را با چوب واقعیت میرانند و سفتوسخت به دنبال مصادیق هر کنش سینمایی در عالم حقیقی میگردند. از سوی دیگر، فقر جریان اصلی ادبیات ایران در ژانر ترسناک، مخاطبان ایرانی را از کودکی برای تماشای آثار این ژانر آماده نمیکند؛ گویی اذهان بیننده وطنی، برای دیدن یک ترسناک ایرانی بر پرده سینما آماده نیست. بهعلاوه، فیلمهای ترسناک ایرانی بیش از آن که مضمونی ترسناک داشته باشند، صرفا معدود نماهایی ترسناک با تکیه بر موسیقی پرحجم خلق کردهاند که با توجه به ضعف فناوری و تکنیک در پرداختشان، اغلب به کمدی ناخواسته بدل شدهاند و مخاطب را نسبت به این ژانر در سینمای ایران بدبین کردهاند.
در این شرایط و با توجه به گارد و دافعه مخاطب ایرانی نسبت به فیلمهای ترسناک ایرانی، ورود به این عرصه برای فیلمسازان جوان فیلماولی، به جسارتی مثالزدنی نیاز دارد که برادران ارک آن را داشتهاند و سربلند هم بیرون آمدهاند. یکی از ریشههای این موفقیت را میتوان در بومیگزینی قصه جست و اینکه آنها از فرهنگ فولکلور و ادبیات عامیانه ایران بهره بردهاند. داستانهای محلی و باورهای عمومی، چیزیست که با ناخودآگاه جمعی هر ملتی گره خورده است و دستگذاشتن روی آنها میتواند مخاطب را سر ذوق بیاورد و همراهی مخاطب را برانگیزد؛ مثل همان تجربه حمید رخشانی در «شب بیستونهم».
برادران ارک از فضای شهری و دنیای مدرن فاصله گرفتهاند تا بتوانند بر باورپذیری قصه بیفزایند و در فضاسازی با دستی بازتر عمل کنند. چشم مخاطب ایرانی به تهران شلوغ و پرشتاب در ملودرامها خو گرفته است و ساخت فیلمی ترسناک در چنین شهرها و لوکیشنهایی، بیننده را به تشویش ذهنی و پرش دائمی افکار به سوی دیدهها و تجربیاتش مبتلا میکند.
استفاده از بازیگران ناشناس بومی، موضوع مهم دیگریست که برادران ارک بهخوبی از آن بهره بردهاند. با این روش، ناخودآگاه بیننده با دیدن یک بازیگر چهره ناگهان به سوی آثار قبلی او پر نمیکشد و فیلمساز این مجال را دارد تا شخصیتهایش را بدون سوگیری قبلی مخاطب معرفی و جزییاتی بدیع از شخصیتش را برملا کند. عنصر اساسی دیگری که «پوست» را به فیلمی موفق در ژانر ترسناک نزدیک میکند، افزودن رگههای عاشقانه و بار ملودراماتیک به قصه و آفرینش دوگانه طلسم و عشق است؛ و جالبتر اینکه برادران ارک دنیای هراسانگیزشان را با رقص و آواز همنشین میکنند نه با چاقو و خون. بر همین اساس، قصه «پوست» را یک عاشیق روایت میکند تا فیلم حسی دوگانه از شادی و ترس را زنده کند که علتش، گفتن از دنیایی ناشناخته است؛ و این حس اکتشاف در جهانی نامکشوف، ترس و لذت را توأمان دارد.
باورپذیر کردن وحشت با تکیه بر قصههای غربی و تبعآزمایی در میدان نامأنوس جهانبینی آثار ترسناک غربی، نشدنی و محکوم به شکست است. خونآشامها، دراکولاها و زامبیها در فرهنگ عامه و ادبیات غرب موجودیت و هویت دارند و صاحب ریشهای عمیق در روان مردم هستند؛ کما اینکه طلسم و جن در فرهنگ عمومی ما، جایگاه ویژهای دارد.
(امتیاز ۹ از ۱۰)