کپسول – نقد ۱

کپسول – نقد ۱

کپسول (۱۴۰۰) – Cylinder

 

پدر

رضا حسینی: جالب است که «کپسول» (امیر پذیرفته) در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران تحسین شد و به عنوان نماینده این رویداد به جوایز اسکار ۲۰۲۲ معرفی شد؛ فیلمی که یکی از نمونه‌های استعدادکشی در این سرزمین است و به‌راحتی می‌شد با انگ سیاه‌نمایی آن را نادیده گرفت. به هر حال، خوش‌حال‌کننده است که چنین اتفاقی نیفتاد؛ آن هم در یکی از پرحاشیه‌ترین دوره‌ها که به جای هیأت انتخاب، مشاورانی را برای گزینش آثار به کار گرفتند یا به قولی دیگر، پس از حذف برخی فیلم‌ها، هیأت‌های انتخاب به هیأت‌های مشاوره تغییر نام دادند.

«کپسول» داستان پسری روستایی به نام حسین است که پدرش نه‌فقط او را از مدرسه بیرون آورده تا کمک‌حالش باشد و مغازه را بگرداند بلکه به‌شدت مخالف علاقه بی‌حدوحصر او به بازی فوتبال است؛ علاقه به ورزشی که حسین در آن استعداد خاصی دارد. امیر پذیرفته از همان ابتدای فیلمش نشان می‌دهد که به زبان تصویر تسلط دارد و از تمام امکانات سینما برای روایت هرچه بهتر داستانش بهره برده است. در ابتدای «کپسول»، تصویر سیاه است. صدای حسین شنیده می‌شود که دوستانش را راهنمایی می‌کند. وقتی تصویر پدیدار می‌شود، از پشت تور دروازه است تا کارگردان از همین آغاز به اسارت حسین اشاره‌هایی کند. در این خصوص، شمایل و لباس حسین (با آن ترکیب رنگی و خطوط افقی) در تضاد کامل با دیگر هم‌سن‌وسالان اوست تا از همین جا از جمع جدا شود؛‌ انگار جایی میان آن‌ها ندارد. پدر خیلی زود با نیسان آبی‌اش از راه می‌رسد و حسین را به باد کتک می‌گیرد و از سر زمین بازی به خانه می‌برد تا او را برای تنبیه حبس کند. رفتار پدر با پیرمردی که در مغازه از وی انتقاد می‌کند، شخصیت او را به سطحی فراتر از یک پدر سختگیر کلیشه‌ای می‌برد که صرفاً به فکر آینده فرزند خود است. او کیفیتی بدسگال می‌یابد که انگار همه باید در خدمت او باشند. جالب است که آخرین جمله گزارش بازی آلمان و برزیل، پیش از آن‌که حسین تلویزیون را خاموش کند، این است که «آلمان حرفی برای گفتن نداشته»؛ این جمله روی تصویر پدر در یک نمای دور در مقابل مغازه و در پس‌زمینه انبوهی از خطوط افقی و عمودی (نماد روشن زندانی که برای خودش هم ساخته) دیده می‌شود، در حالی که پیرمرد و پسرش از او دور می‌شوند و او تنها می‌ماند. در واقع همین میزانسن‌های ساده اما حساب‌شده‌اند که در کنار سایر جنبه‌های فنی تحسین‌برانگیز «کپسول» و دیگر توانایی‌های امیر پذیرفته (مثلاً در بازی‌های خوب و باورپذیری که از همه بازیگرانش گرفته)، فیلم را به اثری دیدنی و تأثیرگذار بدل کرده‌اند که صحنه‌های آهسته‌اش واقعاً نفس‌گیر و ترسناک‌اند و آن نمای پایانی از پدر و پسر در نیسان، با همراهی موسیقی متن حامد اشرفی، چنان آزاردهنده و اندوهناک شده است که به این زودی‌ها از یاد نمی‌رود.

(امتیاز ۸ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۴
نظر محمدعلی سهیلی
۱ مهر ۱۴۰۳
0 مخالف

چه‌قدر این فیلم من را یاد خاطره‌ای از کودکی خودم انداخت. صحنه‌ای مشابه یکی از صحنه‌های فیلم برایم اتفاق افتاد که شاید تا کنون هزاران بار توی ذهنم تکرار شده است.
امیدوارم بتونم به‌زودی بر اساس آن صحنه به یک فیلم‌نامه خوب و نهایتا تولید مناسب برسم.
به امید موفقیت تمام فیلم‌سازان کوتاه.

پاسخ دادن
این نظر داستان فیلم را لو میدهد برای نمایش کلیک کنید
نظر بابک نوری
۸ آبان ۱۴۰۰
0 مخالف

برای «کپسول» خیلی خیلی حرف دارم؛ از یک سال صبر و نشدن، کرونا و قرنطینه، شهری که نمی‌خواستم حتی برای ساعتی به آن برگردم و… آذر سال ۱۳۹۹ قراردادی برای نقشی خوب در یک فیلم سینمایی بستم و در حال حرکت به شمال بودم که امیر تماس گرفت و گفت می‌خواهد دیگر «کپسول» را پر کند! بماند که چه‌گونه راهی شدم البته به جنوب و شهر پدری که خیلی کوتاه آن‌جا زندگی کردم و هزاران درد از آن‌جا داشتم ولی قول مردانه داده بودم! حالا باید برای نقش پدری دور از خودم – خیلی دور از خودم – تحمل آن که بتوانم دیگری را کتک بزنم، رسیدن به لهجه مناسب و… تلاش می‌کردم که خیلی سخت بود، خیلی. برای هر پلان و هر سکانس کلی حرف می‌زدیم حتی روز آخر که باید سکانس پایانی را می‌گرفتیم و ما بلیت برگشت داشتیم وسط زمین خاکی با امیر و بقیه نشستیم و حرف زدیم و بحث کردیم برای پایانش. می‌خواستم پدر اجازه بازی دهد ولی امیر نمی‌خواست و همان کرد که از اول می‌دید و می‌خواست. بگذریم از آن روزها… اولش فکر می‌کردم خیلی سخت خواهد گذشت ولی پشت صحنه همه عشق بود و عشق؛ از امیر که امیر کار بود تا داوود که در نقش داوود نبی بود در پشت صحنه؛ و همه با دل و جان کار می‌کردند. انگار همه و تک‌تک افراد همچون محصورشدگان با عشق شبانه‌روز کار می‌کردند، گویی می‌دانستند اتفاق خوبی در راه است؛ اتفاقی که به اسکار برسد نه برای من نه برای ما و نه برای سینما بلکه افتخاری برای همه ایران است، مگر نه؟! من در جشنواره سه بار فیلم را دیدم و از اول تا به آخرش اشک ریختم نه‌فقط به حال حسین بلکه برای رومینا، بابک خرمدین، ریحانه و… که پدران‌شان خودشان و استعدادشان را قطعه قطعه کردند و می‌کنند. بگذاریم فرزندان‌مان به آن‌چه می‌خواهند برسند. امیر با کلی مشکل و کم کردن خرج زندگی‌اش و حتی فروش آن‌چه داشت، فرصت ساخت این فیلم را به دست آورد و جواب ایمانش را هم گرفت. پس خیلی خوش‌حالم و اشک شوق می‌ریزم برای امیر و همه بچه‌های «کپسول» و اصلا همه ایران که فیلمی با حرفی بزرگ برای همه پدران دنیا ساختند. شکر که من هم قطره‌ای از این اتفاق بودم؛ الهی که دیگر پدرانی همچون احمد، پدر حسین، در عالم واقع وجود نداشته باشند. تا بعد… ارادتمند بابک نوری.

پاسخ دادن
    نظر persiancritics
    ۹ آبان ۱۴۰۰
    0 مخالف

    خیلی خیلی ممنونیم آقای نوری عزیز که برای ما چنین مفصل نوشتید و نکته‌های جالبی را مطرح کردید. خود شما و تک‌تک استعدادهای درگیر در ساخت این فیلم هم چونان فرزندان سینمای ایران (در مقام پدر) هستید که توجهی به استعدادتان ندارد. این درست که سی‌وهشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، جایزه بزرگ بخش بین‌الملل را به «کپسول» داد و سکوی پرتابش به مراسم اسکار شد اما حدیث چگونگی ساخت فیلم، گویای تمام عشق و علاقه و ایثار سازندگان فیلم است و به‌خوبی می‌گوید که تک‌تک شما هم کپسول‌های خودتان را تا زمین رویای‌تان حمل کردید.

    پاسخ دادن
    نظر رضا حسینی
    ۹ آبان ۱۴۰۰
    0 مخالف

    خیلی ممنونم آقای نوری که وقت گذاشتید و برای سایت ما نوشتید. یکی از ویژگی‌های فیلم که در مطلبم آن طور که باید نشد به آن اشاره کنم (به هزارویک دلیل برآمده از زندگی در این روزگار پرشتاب و سرسام‌آور) و خیلی کلی از آن گذشتم، بازی شما در قالب پدری مخوف بود. واقعا کنجکاو دیدن سایر بازی‌ها و دنبال کردن کارنامه‌تان هستم و شک ندارم به‌زودی بیش از این‌ها می‌درخشید و تحسین خواهید شد. با آرزوی بهترین‌ها… ارادت.

    پاسخ دادن
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز