کودتای ۵۳ – نقد ۲

کودتای ۵۳ – نقد ۲

کودتای ۵۳ (۱۳۹۸) – Coup 53

 

داستان سرراست

رضا زمانی: نقطه‌های قوت و ضعف «کودتای ۵۳» از یک سرچشمه تغذیه می‌کند: پرداخت داستانی رازآمیز و معماگونه‌ای که کارگردان/ راوی، چونان کارآگاهی در دل یکی از قصه‌های آگاتا کریستی، سعی دارد قطعه‌های پازل کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را کنار هم بچیند تا در پایان به نتیجه‌ برسد و معما را حل کند. شیوه تعریف این داستان با تدوین خوب والتر مرچ، از الگوی بسط و گسترشی وام می‌گیرد که روایتگری آن را هرچه بیش‌تر به سینمای داستانی شبیه می‌کند تا به مستندی همه‌جانبه که قصد دارد زوایای پنهان یک واقعه را بکاود.
نقطه عزیمت تقی امیرانی و همراهانش، پیدا کردن ردپای دولت وقت انگلستان در واقعه کودتاست. آن‌ها ناگهان با شخصیتی مرموز به نام نورمن داربی‌شِر روبه‌رو می‌شوند که به باورشان گرداننده اصلی و مغز متفکر آن‌چه در آن زمان در ایران می‌گذشته است. دنبال کردن ردپای او در اتفاق‌ها و انتخاب بازیگر مطرحی چون رِیف فاینز به جای او (چون این جاسوس انگلیسی سال‌ها پیش از دنیا رفته) که سابقه بازی در نقش «ام» در سری فیلم‌های جیمز باند را دارد، برای همراهی مخاطب عام کافی به نظر می‌رسد اما فیلم به همان دامی می‌افتد که با فرض باورپذیر بودنِ بازیگر به جای رهبر اصلی به مخاطب قبولانده است: اولویت دادن به داستان و عدم تمرکز روی پژوهش، ساده گذشتن از اهمیت اسناد و صحت آن‌ها.
غلتیدن به چنین وادی خوش‌رنگ‌ولعابی و دربست پذیرفتن روایت پرفرازوفرود جناب داربی‌شِر گرچه جذاب است اما چسبیدن به این قصه چنان فیلم را تک‌صدا کرده است که شاید تماشای آن را برای دو ساعت لذت‌بخش سازد، اما نمی‌توان فراموش کرد این ماجرا وَر دیگری هم دارد که با حضور باسمه‌ای اردشیر زاهدی و سریع گذشتن از صدای این سمت، درست شکل نمی‌گیرد. (امتیاز ۶ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز