کودا (۲۰۲۱) – CODA
داستان سرراست
رضا زمانی: «کودا» روایتگر دو داستان بهظاهر مجزا است؛ از یک سو روایت دختری معمولی که در یک خانواده ناشنوا متولد شده است و روایت مشکلات خانواده او در یک جامعه کوچک از سویی دیگر. با توجه به معلولیت خانواده، دختر مجبور است میان زندگی شخصی خود و مصایب اطرافیانش پلی بزند و مدام میان این دو دنیای متفاوت در رفتوآمد باشد. او به خاطر علاقهاش به پسری همسنوسال خود در کلاس موسیقی شرکت میکند و همین آغازگر راهش برای استقلال و جدایی از خانواده است چرا که موسیقی ارتباطی مستقیم به شنیدن افراد دارد و در عمل، دختر نمیتواند در این راه تازه خانوادهاش را همراهی کند. اولین ضعف فیلم از نحوه روایت این دو داستان آغاز میشود؛ کارگردان نقاط تلاقی این داستانها را – که محل مشکلاتی جدی و عمیق است – بهدرستی پرورش نمیدهد و از آنها مانند یک اتفاق معمولی در یک زندگی معمولی میگذرد.
ضعف دیگر فیلم هم ادامه همان مشکل ابتدایی است. ظاهرا فیلمساز هیچگاه قصد ندارد تا مصیبتی چنین منحصربهفرد و ویژه را جدی بگیرد. گرچه فیلم به لحاظ ژانری به سینمای کمدی تعلق دارد (که البته توان گرفتن یک لبخند ساده هم ندارد) اما وقتی میتوان جای ناشنوایی خانواده را با هر معلولیت دیگری – که فرد را نیازمند دیگری میکند – عوض کرد، مشخص میشود که با فیلمی جدی روبهرو نیستیم. شخصیتها در طول درام عملا هیچ تغییری نمیکنند و گرههای داستانی و قرار گرفتن آنها در بزنگاههای مختلف باعث نمیشود تا به بینش جدیدی از زندگی دست یابند و شخصیتشان متجلی شود.
موضوع اصلی که باعث میشود نتوان «کودا» را فیلمی با دغدغههای جدی دانست، به استراتژی اصلی سازندگان بازمیگردد. «کودا» در واقع یک فیلم نوجوانانه است که مانند هر فیلم دیگری از این سینما، به مشکلات نوجوانان در سن بلوغ و آغاز زندگی مسئولانه میپردازد. آنچه پرداخت را سطحی کرده، عدم توجه به ظرفیت ایده اولیه و بسط و گسترش آن در دل داستان است. چرا که مخاطب فیلم همان نوجوان طبقه متوسط امروز دهکده جهانی است که از فشار خانواده و محدودیتهای محیط رنج میبرد. همین مخاطبشناسی باعث شده تا از جایی به بعد فیلم به ورطه سانتیمانتالیسم غلیظ سقوط کند و مدام پایان خود را به تعویق بیندازد و قطره اشکی از مخاطب نوجوان احساسی خود طلب کند. (امتیاز ۴ از ۱۰)