ارفاق (۱۴۰۰) – Bonus
زندان، مدرسه، بقا
رضا حسینی: ایدههای خوب در آثار انتخابی سیوهشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران کم نیستند ولی مهارت نویسنده و کارگردان در پرورش و ساخت فیلمی جذاب بر اساس ایدههای خوب کمتر دیده میشود. «ارفاق» یکی از نمونههای موفق پرورش ایده و رسیدن به داستان و فیلمی گیرا است؛ یا شاید برعکس، نویسنده و کارگردان جوانش با موفقیت یک موقعیت داستانی آشنا را با ایدههای خوبی جمع زده است تا فیلمی پرکشش بسازد. در هر صورت، نتیجه یک فیلم قصهگو با موقعیت و شخصیتهایی خاص است که جزییاتش به روزگار فعلی مردمان این جامعه و کموکیف بدهوبستانهای آنها رنگی متفاوت میبخشد.
یک معلم دبیرستان از ارفاق بیشتر به دانشآموزی خاطی و پررو به نام یاسر ندیمی سر باز میزند؛ غافل از اینکه او برایش پاپوش دوخته است. یاسر خودش را میزند و وقتی مدیر با همکاری دوست یاسر از راه میرسد انگار معلم، دانشآموز را به باد کتک گرفته است. معلم پس از باجخواهی پدر یاسر، تصمیم میگیرد با همکاری شاگرد زرنگ کلاس، اقدام یاسر را تلافی کند تا از این مخمصه رها شود.
«ارفاق» آن قدر فیلمنامه منسجمی داشته و خوب اجرا شده است که تماشاگر زمان هفده دقیقهای آن را احساس نکند. همه بازیها از کیفیت خوب و یکدستی برخوردارند و نجاتی بازیگران حرفهای (هوتن شکیبا و سیاوش چراغیپور) و غیرحرفهای خود را به سطح هم رسانده است. لوکیشنهای محدود مدرسهای که گفته میشود قبلاً زندان بوده، با دقت مورد استفاده قرار گرفتهاند و ترکیببندی قابها با کمک نورپردازی به خلق تصاویری انجامیده است که بهواسطه خطوط عمودی پرشمار و فضای کمنور و نیمهتاریکشان، یادآور فضای زندانهای کلاسیک و نمایشی است که انگار پیوندی ابدی با مفهوم اسارت در حافظه جمعی دارند.
فیلم با پاک کردن تخته سیاه توسط معلم شروع میشود، انگار چیزی برای تدریس باقی نمانده است. امتحان هم گرفته شده و حالا زمان قدرتنمایی و حیلهگری و بقا است. قدرتنمایی از معلم و طرز بیانش آغاز میشود. حیلهگری سهم دانشآموزی است که راهی برای نجات ندارد؛ و بقا عاملی است که به معلم انگیزه مقابله و تلافی خشونتبارتری را میدهد. نقشههای ایران و قاره آفریقا با ترکیببندی رنگهایی نزدیک به هم روی دیوارهای دو سوی کلاسی در مدرسه «ابن سینا» دیده میشود. قانون این جغرافیا هرچه باشد، زور و مکر حرف اول را میزنند و راز بقا به شمار میروند.
(امتیاز ۷ از ۱۰)