قصیده گاو سفید – نقد ۳

قصیده گاو سفید – نقد ۳

قصیده گاو سفید (۱۳۹۸) – Ballad of a White Cow

 

در جست‌وجوی دلیلی برای بازگشت به زندگی

جواد رهبر: «قصیده گاو سفید» دومین فیلم سینمایی زوج بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم بعد از «احتمال باران اسیدی» (۱۳۹۳) با حال‌وهوایی شبیه به آن فیلم شروع می‌شود. مینا، زن جوانی است که همسرش به جرم قتل اعدام شده و حالا باید در مقابل ابراز علاقه برادرشوهر و تلاش خانواده آن‌ها برای گرفتن حضانت دخترش مقاومت کند. فیلم با اتمسفری شبیه به آثار سینمای مدرن اروپا با ریتمی آرام همراه با نماهایی باز و صدای محیط، از جمله صدای عبور هواپیما از خانه مینا و دخترش، آغاز می‌شود اما داستان با چرخشی تلخ وارد مسیر تازه‌ای می‌شود؛ بابک، همسر مینا بی‌گناه اعدام شده است. از این‌جا به بعد، داستان دست‌کم دو لایه پیدا می‌کند: یکی این‌که مینا چه‌گونه با این واقعیت کنار می‌آید و دوم این‌که بر سر قاضی پرونده که ناخواسته حکم اعدام صادر کرده چه خواهد آمد؟ فیلم با پیوند زدن این دو لایه به اثری شخصی و درون‌گرا از یک سو و فیلمی اجتماعی و جامعه‌شناسانه از سوی دیگر تبدیل می‌شود.

مریم مقدم در نقش مینا یکی از دشوارترین نقش‌هایی را ایفا می‌کند که نگارنده در بین شخصیت‌های اصلی فیلم‌های سی‌وهشتمین جشنواره فجر به یاد می‌آورد؛ نقش مادری تنها با دختری ناشنوا که تقریباً از هر سو تحت فشار است (فوران این بغض فروخورده در لحظه‌ای رخ می‌دهد که مینا متوجه می‌شود شوهرش، بی‌گناه پای چوبه دار رفته است)؛ اما ورود مردی میانسال که خودش را رضا اسفندیاری و یکی از دوستان بابک معرفی می‌کند، روح تازه‌ای به زندگی او می‌دمد. «قصیده گاو سفید» در هسته مرکزی‌اش، فیلمی درباره جوانه زدن دوباره عشق در دل زنی است که احساس می‌کند لطف الهی شامل حال او شده و بعد از درگذشت شوهرش، فرصت دیگری برای بازگشت به زندگی پیدا کرده است. کمی بعد از آن‌که مینا به همراه دخترش و رضا در اولین سالگرد بابک سر خاک او می‌روند، از نقطه‌نظر مینا، بابک (با بازی بهتاش صناعی‌ها) را می‌بینیم که نظاره‌گر جمع سه‌نفره آن‌هاست. مینا از این لحظه به بعد (که در اصل نشانه‌گذاری برای پایان فیلم است) نگاه به آینده دارد. این درست که مینا و رضا انسان‌هایی هستند که هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند (رضا بر خلاف مینا با حضور سگ خانگی مشکل دارد، فیلم «بی‌تا» – که بابک نام دخترش را با الهام از آن انتخاب کرده – ندیده است و روز ولنتاین هم برایش معنا و مفهوم خاصی ندارد) اما مینا تصمیم گرفته در غم و شادی با این مرد شریک شود. سختی نقش مریم مقدم تازه از این‌ مرحله شروع می‌شود. در چشم‌های مینا شور و شوق زندگی دوباره شکل گرفته و می‌خواهد احساساتش را بروز بدهد اما در نقطه مقابل، رضا با بازی درون‌گرا و حساب‌شده علی‌رضا ثانی‌فر حضور دارد که سخت‌ترین روزهای عمرش را پشت سرمی‌گذارد و با انگیزه و هدف دیگری وارد زندگی مینا و بی‌تا شده است. گذران روزهای زندگی مینا و رضا با طمأنینه و در قاب‌‌هایی چشم‌نواز (مثل گفت‌وگوی شبانه این دو در خانه) به تصویر کشیده می‌شود تا به نقطه‌ای برسیم که واقعیت آشکار می‌شود.

«قصیده گاو سفید» مثل «احتمال باران اسیدی» روایتگر تنهایی آدم‌هاست؛ سرگذشت منوچهر (شمس لنگرودی) که بعد از بازنشستگی دنبال دوست سابقش خسرو می‌گردد، شباهت‌هایی با مینا دارد که بعد از پشت سر گذاشتن مرگ تلخ شوهرش نیازمند اندکی آرامش است. هر دو فیلم بلند داستانی بهتاش صناعی‌ها تا به امروز، داستان انسان‌هایی را روایت می‌کند که ناامیدی را کنار می‌گذارند و به جست‌وجوی امید برمی‌آیند اما چیزی نمی‌یابند.

(امتیاز ۸ از ۱۰)

منبع اولین انتشار: شماره ۵۶۸ ماهنامه «فیلم»، اسفند ۱۳۹۸

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز