قهرمان – نقد خوانندگان

قهرمان – نقد خوانندگان

قهرمان (۱۴۰۰) – A Hero

 

رنجِ عبثی می‌کشد این قافله با هیچ*

مریم ایران‌نژاد: ساختار اصلی «قهرمان» که این روزها به دلیل اهمیت فیلم‌سازش سروصدای زیادی به‌پا کرده است، به دلیل شناخت نسبی‌ای که از فیلم‌نامه‌نویس و کارگردانش داریم، برای ما چندان غیرمنتظره و ناآشنا نیست و بر اساس همان خلاصه داستان فیلم، تقریباً تصویری کلّی از سیر احتمالی آن داشتیم. فیلم، نمادها و نشانه‌هایی به‌هم‌پیوسته نیز دارد که از همان ابتدای کار با حضور در ویرانه‌های تخت جمشید با آن‌ها مواجه می‌شویم و به‌راحتی‌ نمی‌توانیم از زیر بار و سنگینی این نماد پرقدرت رد شویم. نشانه‌ها هم تا انتهای قصه با ما هستند. به لحاظ تماتیک نیز شاهد یکی از مشخصه‌های اصلی کارهای فرهادی هستیم: پرداختن به اخلاقیات و قرار دادن مخاطب در وضعیتی که واداشته شود به قضاوت و انتخاب (آلن بدیو از قرار گرفتن در چنین موقعیت‌هایی با عنوانِ «موقعیت‌های فلسفی» یاد می‌کند). نگاه مستقیم و غیرمستقیم اثر به مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم که آشکار است.

با این همه، «قهرمان» کشش و جذابیتی دارد که هم نشان از درستی اثر می‌دهد و هم از این منظر که بن‌مایه‌‌های اصلی داستان متصل‌اند به موضوع‌های همیشگی زیست بشری، نشان از جهان‌شمول بودن و بی‌زمان و مکان بودن آن دارد. کشش، جز در متن داستان و چفت‌وبست‌های ظریف روایت و شخصیت‌پردازی، به بازی‌های خوب و باورپذیر و کارگردانی هوشمندانۀ فرهادی هم مربوط می‌شود. البته فیلم در چند سکانس طولانی می‌شود و دست‌کم برای نگارنده خسته‌کننده بود. سکانس‌های مربوط به گفت‌وگوی مسئولان زندان یا سکانس‌های مربوط به خیران، طولانی‌اند و بیش‌تر اصرار و تأکید صاحب اثر را می‌رسانند تا این‌که بخواهند به پیش بردن جریان فیلم کمکی کنند.

بازی امیر جدیدی درخشان است و ماندگار. او عشق و امید و رنج و غیرت و شوق به زندگی را یک جا در خود جمع کرده است. شور به زندگی دارد. عاشق است. پدر است و به فرزندش علاقه‌مند و نسبت به شعور و حیثیت و حال و آیندۀ پسرش مسئولانه برخورد می‌کند. هر جا که می‌رود سیاوش را هم با خودش می‌برد. نه برای مهر خریدن آن گونه که بهرام می‌گوید بلکه به این دلیل که پدر است و مسئولیت‌پذیر. این کج‌فهمی‌ها و نفهمیدن‌هاست که رحیم را هر بار بیش از پیش در خود می‌شکند. با این همه، بازی درست و تأثیرگذار جدیدی، ضعف بازیگران دیگر را نمی‌پوشاند. بازی سارینا فرهادی حق مطلب را ادا نکرده است. او نمایندۀ خشم و کج‌فهمی خاله و خانواده‌اش است نسبت به رحیم، نمایندۀ نسل گوشی به دست و هوچی اینستاگرامی، ولی نجابت چهره و لطافت بیان و نگاه بلاتکلیفش، نتوانسته بار این همه خشم و سبکسری را یک جا بکشد.

سکانس پایانی به دلیل نمایی که از تغییر زاویه دید رحیم دارد و مدت زمان نسبتاً طولانی‌اش، حس‌وحال ماندگاری پیدا کرده است. رحیم با پای خود به زندان و وضعیتی مقدر برمی‌گردد، به نقطه‌ای که از آن شروع کرده بود. دور باطل و محتوم را گریزی نیست برای کسانی که تن به رذالت و پستی زندگی نمی‌دهند. قهرمان، در نبردی یک‌تنه با ریا و دروغ و خفّت، خودش را انتخاب می‌کند که شبیه هیچ‌یک از آدم‌های در بندِ رذایل اخلاقی نیست. رحیم از فضای اندرونی، بیرون را نگاه می‌کند و با دیدن مردی که تازه آزاد شده و زنش که در انتظار به‌سر می‌برده، انگار آینده خودش را به نظاره نشسته است. سن‌وسال بالاتر زن و مرد به‌درستی آینده رحیم و فرخنده را نشانه رفته است؛ و در این میان، ما به تماشای عشقی نشسته‌ایم که تنها نقطه روشن زندگی آدم‌های قصه است.

«قهرمان» فرهادی، آینه ماست و ما را با خودمان روبه‌رو می‌کند. رحیم سلطانی در ابتدای فیلم، آن‌جا که از پلّه‌های اثر باستانی بالا می‌رود، می‌گوید: «نمی‌دانم آن زمان چه‌طور این همه راه بالا می‌آمدند برای ساختن این بنا؟» این سؤال را می‌شود یک بار دیگر در انتهای فیلم از خودمان بپرسیم، منتها این بار در مورد رحیم: «چه‌طور می‌شود مسیر پرپیچ‌وخم توهین و رنج و درخودشکستن را طی کرد برای ساختن چهره‌ای انسانی از خود؟»

*منزلْ عدم و جاده نفْس، ما همه رهرو/ رنجِ عبثی می‌کشد این قافله با هیچ (بیدل دهلوی)

(امتیاز ۸ از ۱۰)

قهرمان (۱۴۰۰) - A Hero   رنجِ عبثی می‌کشد این قافله با هیچ* مریم ایران‌نژاد: ساختار اصلی «قهرمان» که این روزها به دلیل اهمیت فیلم‌سازش سروصدای زیادی به‌پا کرده است، به دلیل شناخت نسبی‌ای که از فیلم‌نامه‌نویس و کارگردانش داریم، برای ما چندان غیرمنتظره و ناآشنا نیست و بر اساس همان خلاصه داستان فیلم، تقریباً تصویری کلّی از سیر احتمالی آن داشتیم. فیلم، نمادها و نشانه‌هایی به‌هم‌پیوسته نیز دارد که از همان ابتدای کار با حضور در ویرانه‌های تخت جمشید با آن‌ها مواجه می‌شویم و به‌راحتی‌ نمی‌توانیم از زیر بار و سنگینی این نماد پرقدرت رد شویم. نشانه‌ها هم تا انتهای قصه با ما هستند. به لحاظ تماتیک نیز شاهد یکی از مشخصه‌های اصلی کارهای فرهادی هستیم: پرداختن به اخلاقیات و قرار دادن مخاطب در وضعیتی که واداشته شود به قضاوت و انتخاب (آلن بدیو از قرار گرفتن در چنین موقعیت‌هایی با عنوانِ «موقعیت‌های فلسفی» یاد می‌کند). نگاه مستقیم و غیرمستقیم اثر به مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم که آشکار است. با این همه، «قهرمان» کشش و جذابیتی دارد که هم نشان از درستی اثر می‌دهد و هم از این منظر که بن‌مایه‌‌های اصلی داستان متصل‌اند به موضوع‌های همیشگی زیست بشری، نشان از جهان‌شمول بودن و بی‌زمان و مکان بودن آن دارد. کشش، جز در متن داستان و چفت‌وبست‌های ظریف روایت و شخصیت‌پردازی، به بازی‌های خوب و باورپذیر و کارگردانی هوشمندانۀ فرهادی هم مربوط می‌شود. البته فیلم در چند سکانس طولانی می‌شود و دست‌کم برای نگارنده خسته‌کننده بود. سکانس‌های مربوط به گفت‌وگوی مسئولان زندان یا سکانس‌های مربوط به خیران، طولانی‌اند و بیش‌تر اصرار و تأکید صاحب اثر را می‌رسانند تا این‌که بخواهند به پیش بردن جریان فیلم کمکی کنند. بازی امیر جدیدی درخشان است و ماندگار. او عشق و امید و رنج و غیرت و شوق به زندگی را یک جا در خود جمع کرده است. شور به زندگی دارد. عاشق است. پدر است و به فرزندش علاقه‌مند و نسبت به شعور و حیثیت و حال و آیندۀ پسرش مسئولانه برخورد می‌کند. هر جا که می‌رود سیاوش را هم با خودش می‌برد. نه برای مهر خریدن آن گونه که بهرام می‌گوید بلکه به این دلیل که پدر است و مسئولیت‌پذیر. این کج‌فهمی‌ها و نفهمیدن‌هاست که رحیم را هر بار بیش از پیش در خود می‌شکند. با این همه، بازی درست و تأثیرگذار جدیدی، ضعف بازیگران دیگر را نمی‌پوشاند. بازی سارینا فرهادی حق مطلب را ادا نکرده است. او نمایندۀ خشم و کج‌فهمی خاله و خانواده‌اش است نسبت به رحیم، نمایندۀ نسل گوشی به دست و هوچی اینستاگرامی، ولی نجابت چهره و لطافت بیان و نگاه بلاتکلیفش، نتوانسته بار این همه خشم و سبکسری را یک جا بکشد. سکانس پایانی به دلیل نمایی که از تغییر زاویه دید رحیم دارد و مدت زمان نسبتاً طولانی‌اش، حس‌وحال ماندگاری پیدا کرده است. رحیم با پای خود به زندان و وضعیتی مقدر برمی‌گردد، به نقطه‌ای که از آن شروع کرده بود. دور باطل و محتوم را گریزی نیست برای کسانی که تن به رذالت و پستی زندگی نمی‌دهند. قهرمان، در نبردی یک‌تنه با ریا و دروغ و خفّت، خودش را انتخاب می‌کند…

امتیازها

مریم ایران‌نژاد

میانگین

۸۰ bigtheme
نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز