قهرمان – نقد ۲

قهرمان – نقد ۲

قهرمان (۱۴۰۰) – A Hero

 

فریادها و نجواها

خشایار سنجری: اصغر فرهادی فیلم‌سازی در سطح بین‌المللی و با آوازه‌ای جهانی است که این موضوع، پرداختن و نوشتن در مورد آثارش را سخت‌ می‌کند. افتادن در بازی مرسوم این روزهای فضای سینمایی و رسانه‌ای ایران برای تأیید یا انکار او و کیفیت آثارش، سرنوشت ناخوشی را برای مخاطبان سینما در پی دارد: لذت نبردن از سینما! در تماشای «قهرمان» به دنبال جمع‌آوری سندها و نشانه‌هایی برای اثبات خوب یا بد بودن فیلم نبودم و در نوشته‌ام نیز در پی دفاع یا رد «قهرمان» نیستم.

در الگوی قصه‌گویی فرهادی، خلق معما نه برای سرگرمی مخاطب با حل معما (معما برای معما)، بلکه برای آفرینش موقعیت‌های اخلاقی دومینو‌وار و چنگ‌زنی به روابط انسانی در جامعه‌ای پرشتاب و بی‌رحم است. فرهادی همواره بیننده را در برابر چهره واقعی حقیقت به چالش می‌کشد. این بار در «قهرمان» الکن بودن حقیقت در کارزار روابط انسانی، به زبان فرزند رحیم (امیر جدیدی) سرایت کرده است. او که می‌خواهد حق بگوید، زبانش قاصر است و آن‌ها که گزافه‌گویی می‌کنند و شیادی پیشه کرده‌اند، بلبل‌زبانی می‌کنند. زبان الکن کودک، زبان الکن قضاوت در جوامع بشری مدرن است که همچون شمشیری بران، گردن ناتوانان را می‌زند. فرزند الکن رحیم، قاب تقدیرنامه پدر را یدک می‌کشد که به هویتی گم‌شده بدل شده است و دست‌به‌دست به نسل بعد منتقل می‌شود؛ گویی با سند مظلومیتی موروثی مواجه هستیم که حکم شجره‌نامه یک خاندان ستم‌کش را دارد.

نگاه فرهادی به عشق در روابط انسانی «قهرمان»، متفاوت از سه‌گانه «چهارشنبه‌سوری»، «درباره الی» و «جدایی» ا‌ست. عشقی چنان خالص، میان رحیم و فرخنده جریان دارد که در بند قهرمان‌بودن یا نبودن نیست. فرهادی در پایان‌بندی «قهرمان» (که این بار بر خلاف قاطبه آثارش، سرراست و صریح است) از ترکیب‌بندی (کمپوزیسیون) قاب در قاب بهره می‌گیرد. هدف اولیه از کاربرد این تکنیک، جلب توجه بیننده به سمت یک سوژه یا یک اتفاق خاص است و نسبت به فوکوس‌کشی (فولو-فوکوس) برای جلب نظر، کم‌تر به چشم می‌آید و توی ذوق می‌زند. خلق پرسپکتیو و تصویری لایه‌لایه، محصول دیگر این تکنیک است. در «قهرمان» قاب در خروجی زندان در میانه دیوار زندان، دریچه‌ای کوچک به سوی آزادی تجسم می‌کند. کنتراست روشنایی ناشی از نور ورودی به سالن انتظار زندان با تاریکی ناشی از فضای بسته راهروی زندان، این قاب در قاب را متمایزتر و موثرتر می‌کند. فرهادی قاب دیگری نیز به این نما اضافه می‌کند: قاب پنجره اتاق نگهبانی زندان. حال آن‌چه در برابر چشمان رحیم قرار دارد، یک دورنمای شفاف در قالب تصویری دارای عمق است: حضور در زندان و نومیدی‌های حاصل از آن، با عشق هموار و قابل تحمل می‌شود. این عشق است که در این قاب کوچک جریان دارد و ناجی رحیم و فرخنده نیز خواهد بود. آدم‌ها و جوامع بشری در خلق قهرمان عقیم‌ مانده‌اند، این عشق است که قهرمان را سربلند می‌کند. عشق به فرخنده و پسرش. حالا فرهادی عشق را راه گریز می‌داند.

مخالفان فیلم مدعی‌اند که قصه حفره‌های منطقی بسیاری در روایتش دارد. پیتر بردشا می‌گوید اگر رحیم می‌خواست سکه‌ها را به صاحبش بازگرداند، بهترین راه این بود که همان لحظه، کیف را به پلیس تحویل دهد. عده‌ای نیز می‌گویند چرا مسئولان زندان و مجریان صداوسیما، همان ابتدای کار از رحیم نخواستند که صاحب‌سکه را بیاورد تا گزارش‌شان تکمیل‌تر و شکیل‌تر باشد؟ در واقع ظواهر امر نشان می‌دهد که دستان یک قادر مطلق (فیلم‌نامه‌نویس) این مسیر را پیش پای رحیم گذاشته است تا دوراهی‌های اخلاقی بیش‌تری خلق شود و دادگاه‌های قضاوت اخلاقی متعددی برپا شود و بیننده را سِحر کند. عده‌ای نیز بر این باورند که فرهادی در پاسخ ندادن به برخی سؤال‌ها (صاحب اصلی سکه‌ها، علت جدایی رحیم از همسر سابقش) کوتاهی کرده است؛ اما یادمان رفته است که این‌جا با قصه رحیم سروکار داریم نه با «منطق‌الطیر» عطار که به دنبال گشودن رموز هستی است. رحیم سال‌هاست که بر پایه منطق اطرافیانش گام برنمی‌دارد. شخصیت او از ابتدای فیلم، آمیخته با سادگی پردازش شده است. او در شراکت زمین خورده، در زندگی مشترک ناکام مانده، حسابی بدهکار است، خانه‌ای برای سکونت ندارد، دیوارهای زندان را نقاشی می‌کند و جواب توهین‌های دیگران را نمی‌دهد. پس کنش‌های او را با یک شهروند موفق و کوشا مقایسه نکنیم. در زندگی رحیم، بین خانواده، عشق، آبرو، استخدام و آزادی، پیوندی ناگسستنی وجود دارد که فرهادی مرز بین آن‌ها را کم‌رنگ می‌کند تا بتواند او را از میان این آتش سوزان، به سبک خود رحیم سربلند خارج کند. شخصیت رحیم نه برآمده از طبقه متوسط شهری و دروغ‌گویی‌ها و پنهان‌کاری‌های آن‌هاست و نه نشانی از شارلاتان‌ها دارد. لبخندهای بی‌وقفه رحیم، به حدی تلخ و گزنده است که از خشم در ابرو آوردن، نافذتر و براتر به نظر می‌رسد. رحیم صدایی نجواگونه دارد و حتی در اوج غضب نیز فریاد نمی‌کشد. او پس از دریافت تذکر، عذرخواهی می‌کند و در طغیانی خاموش، در را به‌آرامی می‌بندد. رحیم همدلی‌برانگیزترین شخصیت از میان آثار فرهادی است که از انتخاب نامش نیز چنین برمی‌آید: رحیم سلطانی! پادشاه بخشندگی…

(امتیاز ۱۰ از ۱۰)

نظرات خوانندگان۰
منتقدان فارسی‌زبان
شب
روز