مردی با خودروی خود پیش میرود و به دنبال کسی است که پس از خودکشیاش، بیسروصدا او را زیر یک درخت گیلاس دفن کند.
امتیازهای منتقدان
ناصر صفاریان
هوشنگ گلمکانی
ایرج کریمی
میانگین
استاد ایرج کریمی در قید حیات نیستند و برای همین نقدشان بدون امتیاز ثبت شده است.
نوشتههای منتقدان
ناصر صفاریان: «طعم گیلاس» از جایی شروع میشود که «درخت گلابی» تمام شده بود. مرد خسته مهرجویی به آن درخت گلابی پناه برد و زیرش نشست؛ حالا مرد خسته کیارستمی – که همان مرد قبلی است – از زیر همان درخت برخاسته تا آخرین برگ دفتر زندگیاش را ورق بزند. دلیل خستگی آقای بدیعی را در فیلم نمیبینیم؛ اما ممکن است بدیعی را یک «میم» به این حالوروز انداخته باشد، ممکن است سرخوردگی از مبارزات سیاسی سابق حالا گریبانش را گرفته باشد، ممکن است در کارهای فرهنگیاش که به قصد اصلاح جامعه انجام داده کم آورده باشد، و اصلاً ممکن است هر بلای دیگری سرش آمده باشد… مطالعه نقد کامل
هوشنگ گلمکانی: شوخطبعی سرزنده و گیرای پایان «طعم گیلاس» به نحو عجیبی هیچکاک را به یادم میآورد و عجیبتر آنکه با مرور فیلم از آغاز، درمییابم طرح روایتی فیلم – و نه ساختار آن – بسیار هیچکاکی است. فیلم کیارستمی هم مانند بسیاری از آثار هیچکاک با یک سوءتفاهم آغاز میشود و تعلیق ایجاد میکند. ابتدا قصد آقای بدیعی را نمیدانیم، بعد دچار سوءتفاهم میشویم که نکند او یک بیمار جنسی است اما بعد وقتی از نیت بدیعی آگاه میشویم، بقیه روایت شبیه طرح و توطئه برای اجرای یک «قتل» است. قاتل – که این بار قرار است خودش مقتول باشد – برای اجرای نقشهاش به دنبال یک کمک میگردد؛ چند نفر را محک میزند و عاقبت با یکی به توافق میرسد تا نقشه را به سرانجام برساند. ایده نبوغآمیز پنهان نگهداشتن انگیزه خودکشی بدیعی، حکم همان مکگافین هیچکاک را دارد. (از کتاب: از کوچه سام، دفتر اول: نقد فیلمهای ایرانی، هوشنگ گلمکانی)
ایرج کریمی: «طعم گیلاس» فیلمی آغشته به خاک است. یکسره در مناظر خاکی میگذرد و فیلم دغدغه اضطرابآلود مردی را که در اندیشه دفنشدن زیر آوار خاک است، با قدرت بدل به وسوسه تصویری خود میکند. وسوسه تصویری دیگر فیلم، درهها و حفرههای عینی و مجازی است و در نهایت، آنجا که دوربین همراه با بدیعی از ارتفاع آپارتمانش پایین میآید بار دیگر تداعی سینمایی دیگری از چال شدن را مشاهده میکنیم؛ ولی آیا در این فیلم واقعا با موضوع خودکشی سروکار داریم یا با نوعی تمنای سکرآور ناپدید شدن؟ (از کتاب «آن تماشاگر»، گزیدهای از نقدهای سینمایی و تلویزیونی ایرج کریمی)