فرزانه (ترانه علیدوستی) روزی شوهرش جلال (نوید محمدزاده) را در خیابان میبیند و وقتی او را تا ساختمانی ناآشنا تعقیب میکند متقاعد میشود که او در یک رابطه عاشقانه گرفتار شده است. وقتی آنها درباره موضوع بحث میکنند، جلال یادآوری میکند که در آن زمان کیلومترها دورتر بوده است. با وجود این، فرزانه قسم میخورد که او را دیده است و از آنجایی که نمیتواند این موضوع را نادیده بگیرد به پیگیریهایش ادامه میدهد تا اینکه میفهمد...
امتیازهای منتقدان
مازیار معاونی
ساسان گلفر
محسن سلیمانیفاخر
سید رضا صائمی
فاطمه فریدن
مهرزاد دانش
سحر عصرآزاد
میانگین
نوشتههای منتقدان
مازیار معاونی: علاقه مانی حقیقی به خلق فضاهای ابسورد و دور از واقعیات عینی زندگی بر مخاطبان سینما پوشیده نیست از فضای عجیب و فانتزی «اژدها وارد میشود» گرفته تا «پذیرایی ساده» و ایده دور از ذهن پخش پول در کیسههای پلاستیکی میان مردم؛ و اغلب دیگر ساختههای این فیلمساز جسور و تجربهگرا که البته ژن جسارت برای ورود به عرصههای تازه، میراث خانوادگی اوست که نمیتوان سهم پدربزرگ مادریاش در این میراث را نادیده گرفت. حقیقی در تازهترین ساختهاش «تفریق» که با فاصله ششساله از ساخته قبلیاش و پس از کشمکشهای عدم صدور پروانه نمایش و انتشار نسخه غیرقانونی، نهایتاً در شبکه نمایش خانگی مجوز پخش گرفت باز هم با همان روحیه قابل پیشبینیاش سراغ دستمایهای رفته است که بهدشواری در دایره واقعگرایی (رئالیسم) میگنجد. شباهت ظاهری تقریباً صددرصدی دو زوج ساکن در یک شهر که هر دوی آنها در یک گروه سنی هم جای میگیرند و تنها از منظر وضعیت اقتصادی و فرزنددار بودن با هم متفاوتند درونمایه جسورانهای است که بنا به سویههای سوررئالیستی آشکارش کمتر فیلمسازی به این آسانیها به ساخت آن فکر میکند… مطالعه نقد کامل
ساسان گلفر: مانی حقیقی کارگردان با تمام این احوال در گزینش بازیگران نقشهای اصلی و فرعی و هدایت آنها موفق عمل کرده و به این ترتیب بخشی از ضعفها و نقصهای فیلمنامه را جبران کرده است. از سوی دیگر با رویکرد تصویری چشمنواز و استفاده حداقلی از موسیقی افکتیو با بهرهگیری از سازهای ایرانی، تماشاگر را تا آخرین لحظه به دنبال کردن رویدادها ترغیب میکند؛ با این حال فیلمساز نتوانسته است المانهایی را که به عنوان موتیف تصویری به کار برده – عناصری مانند باران و آب، چراغها و تاریک و روشنیهای متناوب و راهروها – در تار و پود داستان جا بیندازد و اگرچه بهخوبی از این عناصر برای فضاسازی استفاده کرده، موفق نشده ارتباط ارگانیکی میان آنها و سایر عناصر و بهویژه معناهایی ایجاد کند که قرار بوده ساخته شود… مطالعه نقد کامل
محسن سلیمانیفاخر: «تفریق» فیلمی مدرن با روایتی ذهنی است که از یک ساحت واقعگرا وارد دنیایی غیرواقعگرا میشود. پیداشدن شخصیتهایی دقیقا شبیه یک زوج، آنها را به ساحتی درونیتر و با چالش سوق میدهد که در آن مرد و زن – فرزانه و جلال – گویی به دنبال یافتن همزاد خویشاند… آنها از بُعد تبیین روانکاوانه، گویی به دنبال فرصتی برای فرار از خود و یکدیگرند… مطالعه نقد کامل
سید رضا صائمی: «تفریق» سختترین فیلم مانی حقیقی از حیث معنا و پیچیدگی روابط انسانی و عاطفی در آن است. فیلم را میتوان نوعی سایکودرام دانست که دو سویه ذهنی و عینی شخصیتهای قصه خود را در وضعیتی معمایی و بحرانی به تصویر میکشد و گویی در مرز واقعیت و خیال حرکت میکند. در این موقعیت بینامتنی با نوعی همزادانگاری دوگانه و زوجمحور مواجه هستیم که طی آن نوعی استحاله ضربدری رخ میدهد تا با کم شدن یک نفر از هر رابطه، رابطه جدیدی از جمع دو نفر باقیمانده شکل بگیرد؛ گویی با نوعی قاعده ریاضی در بازنمایی روابط عاطفی مواجه هستیم که از طریق جمعوتفریقشدنها، تجربهای تازه و متفاوت را صورتبندی میکند. فهم این موقعیت چنان مبهم و رازآلوده است که قصه را در شمایل یک ساختار متعارف و کلاسیک نمیتوان درک کرد؛ ساختاری که منجر به خلق یک تعلیق عمیق در کلیت درام شده است و فرمی چندلایه و تودرتو میآفریند… مطالعه نقد کامل
فاطمه فریدن: وضعیت در این فیلم به گونهای است که مخاطب ناگهان با چند شخصیت مواجه میشود که شناختی نسبت به آنان ندارد و در حقیقت لزومی نیز بر شناختن آنها وجود ندارد اما منطق محکمی نیز برای شکستن مرز میان واقعی یا خیالی بودن در آن یافت نمیشود؛ مسیر مشخصی که با تمهیدهای مبتنی بر ساخت درام و بهرهگیری از معیارهای سبکیِ واقعگرایانه (رئالیستی) یا فراواقعگرایانه (سوررئالیستی) از نقطه ابتدایی تا پایان درست تعریف شود… مطالعه نقد کامل
مهرزاد دانش: از «تفریق» میتوان برداشتهای مختلف نمادین با محتوای فلسفی، روانشناسانه، سیاسی و اجتماعی کرد؛ اما تا زمانی که باور مخاطب به انگیزه و طرز رفتار آدمهای داستان محکم نباشد، هیچیک از برداشتها، جایگاه محکمی ندارد. باور مخاطب، پایه بنیادین جهان اثر هنری است… مطالعه نقد کامل
سحر عصرآزاد: مواجهه زوج فرزانه/جلال با زوج همزادشان بیتا/محسن، دریچهای رو به خوانشهای مختلف از این موقعیت دراماتیک ایجاد میکند که هر یک جذابیتهای خاص خود را دارند، اما نویسنده و فیلمساز غیرجذابترین خوانش را برگزیدهاند و حرکتی عرضی (و نه پیشرونده) بر محور پرسشهای بیجواب را در پیش میگیرند. هر پرسش با پرسشی دیگر بیپاسخ مانده و در نهایت مخاطب میماند و کلافی سردرگم از ابهام که به بیمنطقی ختم میشود. هرچند میتوان در روابط ضربدری که در طول این مسیرِ بیهدف بین بیتا/جلال و فرزانه/محسن شکل میگیرد، فلسفه رفتارشناسی زوجین و مانور بر تضادها و… را مورد آسیبشناسی قرار داد که با شباهت شخصیتها واجد تعابیری عمیقتر میشود، اما واقعیت این است که فیلم ابتدا باید بتواند قصه خطی (حتی نیمبند) خود را روان تعریف کند تا بعد تعابیر و تفاسیر آن در لایههای درونیتر قابل برداشت شود… مطالعه نقد کامل