فرزانه (ترانه علیدوستی) روزی شوهرش جلال (نوید محمدزاده) را در خیابان میبیند و وقتی او را تا ساختمانی ناآشنا تعقیب میکند متقاعد میشود که او در یک رابطه عاشقانه گرفتار شده است. وقتی آنها درباره موضوع بحث میکنند، جلال یادآوری میکند که در آن زمان کیلومترها دورتر بوده است. با وجود این، فرزانه قسم میخورد که او را دیده است و از آنجایی که نمیتواند این موضوع را نادیده بگیرد به پیگیریهایش ادامه میدهد تا اینکه میفهمد...
امتیازهای منتقدان
ساسان گلفر
محسن سلیمانیفاخر
فاطمه فریدن
سحر عصرآزاد
میانگین
نوشتههای منتقدان
ساسان گلفر: مانی حقیقی کارگردان با تمام این احوال در گزینش بازیگران نقشهای اصلی و فرعی و هدایت آنها موفق عمل کرده و به این ترتیب بخشی از ضعفها و نقصهای فیلمنامه را جبران کرده است. از سوی دیگر با رویکرد تصویری چشمنواز و استفاده حداقلی از موسیقی افکتیو با بهرهگیری از سازهای ایرانی، تماشاگر را تا آخرین لحظه به دنبال کردن رویدادها ترغیب میکند؛ با این حال فیلمساز نتوانسته است المانهایی را که به عنوان موتیف تصویری به کار برده – عناصری مانند باران و آب، چراغها و تاریک و روشنیهای متناوب و راهروها – در تار و پود داستان جا بیندازد و اگرچه بهخوبی از این عناصر برای فضاسازی استفاده کرده، موفق نشده ارتباط ارگانیکی میان آنها و سایر عناصر و بهویژه معناهایی ایجاد کند که قرار بوده ساخته شود… مطالعه نقد کامل
محسن سلیمانیفاخر: «تفریق» فیلمی مدرن با روایتی ذهنی است که از یک ساحت واقعگرا وارد دنیایی غیرواقعگرا میشود. پیداشدن شخصیتهایی دقیقا شبیه یک زوج، آنها را به ساحتی درونیتر و با چالش سوق میدهد که در آن مرد و زن – فرزانه و جلال – گویی به دنبال یافتن همزاد خویشاند… آنها از بُعد تبیین روانکاوانه، گویی به دنبال فرصتی برای فرار از خود و یکدیگرند… مطالعه نقد کامل
فاطمه فریدن: وضعیت در این فیلم به گونهای است که مخاطب ناگهان با چند شخصیت مواجه میشود که شناختی نسبت به آنان ندارد و در حقیقت لزومی نیز بر شناختن آنها وجود ندارد اما منطق محکمی نیز برای شکستن مرز میان واقعی یا خیالی بودن در آن یافت نمیشود؛ مسیر مشخصی که با تمهیدهای مبتنی بر ساخت درام و بهرهگیری از معیارهای سبکیِ واقعگرایانه (رئالیستی) یا فراواقعگرایانه (سوررئالیستی) از نقطه ابتدایی تا پایان درست تعریف شود… مطالعه نقد کامل
سحر عصرآزاد: مواجهه زوج فرزانه/جلال با زوج همزادشان بیتا/محسن، دریچهای رو به خوانشهای مختلف از این موقعیت دراماتیک ایجاد میکند که هر یک جذابیتهای خاص خود را دارند، اما نویسنده و فیلمساز غیرجذابترین خوانش را برگزیدهاند و حرکتی عرضی (و نه پیشرونده) بر محور پرسشهای بیجواب را در پیش میگیرند. هر پرسش با پرسشی دیگر بیپاسخ مانده و در نهایت مخاطب میماند و کلافی سردرگم از ابهام که به بیمنطقی ختم میشود. هرچند میتوان در روابط ضربدری که در طول این مسیرِ بیهدف بین بیتا/جلال و فرزانه/محسن شکل میگیرد، فلسفه رفتارشناسی زوجین و مانور بر تضادها و… را مورد آسیبشناسی قرار داد که با شباهت شخصیتها واجد تعابیری عمیقتر میشود، اما واقعیت این است که فیلم ابتدا باید بتواند قصه خطی (حتی نیمبند) خود را روان تعریف کند تا بعد تعابیر و تفاسیر آن در لایههای درونیتر قابل برداشت شود… مطالعه نقد کامل