زن جوان کارتنخوابی به نام گلبهار از سوی شوهرش برای بارداری و زایمان به مردان فروخته میشود و ناخواسته در آخرین بارداری تحت عمل جراحی توبکتومی (لوله بستن) قرار میگیرد. سارا به عنوان وکیل به او کمک میکند تا از دکتر مهشید پندار شکایت کند...
امتیازهای منتقدان
منوچهر دینپرست
خشایار سنجری
فرهاد خالدینیک
فاطمه فریدن
میانگین
نوشتههای منتقدان
منوچهر دینپرست: سرانجام پس از چند سال وقفه، «مجبوریم» اکران شد… فیلمی درام و تلخ و واقعگرا که توانسته به شیوه داکیودرام، ساختار قابل توجهی را برای القای مفهوم مد نظر خود ارائه کند. رضا درمیشیان بنا بر سابقهای که در ساخت فیلمهای سینمایی دارد، مانند «لانتوری» یا «عصبانی نیسیتم» به دنبال آن است تا بیانی تندوتیز را در قالب سینما از وضعیت جامعه ایرانی ارائه دهد… مطالعه نقد کامل
خشایار سنجری: رضا درمیشیان در آثار پیشین خود، محوریت قصهاش را بر زن یا مردی در جایگاه اجتماعی پایین بنا نهاده بود؛ مردان و زنانی که غرق در مشکلهای اقتصادی و فقر بودند یا در بزهکاری دستوپا میزدند؛ اما حالا در «مجبوریم» به سه زن با سه جایگاه اجتماعی متفاوت میپردازد و مقوله فقر و بزهکاری را با لحن روایی متفاوتی سوژه قرار میدهد. دیگر خبری از آن غرقشدگی مطلق در فضایی محنتبار نیست. همان بیچارگی و درماندگی «عصبانی نیستم» و «بغض» در «مجبوریم» نیز هست، اما این بار، بنبست فقط به طبقه پایین اجتماع منحصر نمیشود، سایر طبقات اجتماعی نیز در حال سقوط هستند… مطالعه نقد کامل
فرهاد خالدینیک: نمایش واقعیتهای زندگی زمانی جذاب و اثرگذار است که در دل قصهای ملموس و باورپذیر قرار بگیرد. وقتی حجم روایتها و تصاویر مستندگونه از نابسامانیها و مشکلات حاشیهای شهر به داستان اصلی و داستانکها میچربد، طبیعی است اسباب دلزدگی مخاطبی را فراهم میکند که در دل این واقعیتهای اجتماعی زیست میکند و هر روز بیش از قبل شاهد رشد روزافزون این آسیبهاست. شاید بهکارگیری نگاهی هنرمندانه – مثلاً از جنس رخشان بیاعتماد – به قصهها و شخصیتهایش، میتوانست نجاتدهنده فیلم باشد؛ فیلمی که هرچند حاصل توجه و نگاه دغدغهمند کارگردانش بر وقایع تلخ و گزنده جامعه پیرامون است ولی بهواسطه عدم برخورداری از عمق لازم، تا خلق یک فیلم هنرمندانه فاصله دارد. (شماره ۱۷ ماهنامه «برشهای کوتاه»، خرداد ۱۴۰۱)
فاطمه فریدن: رضا درمیشیان در «مجبوریم» میکوشد خط سیری تسلسلی و ریتمیک از اعمال و همچنین کنش شخصیتها در کنار یکدیگر پدید آورد که به این طریق از منظری نیز تماشاکنندگان فیلم نیز همنفس با شخصیتها پیش بروند. همین روند پیاپی که بخشی از آن متوجه تدوین خلاقانه هایده صفییاری است، اتفاقا موجب شده حالت گریز از مرکزی که داستان از ابتدا ایجاد میکند، به ریتمی کنجکاویبرانگیز تبدیل شود و نگاهها را متوجه پایانبندی فیلم کند؛ پایانی که البته پاسخی قطعی و سرراست برای بیننده جستوجوگر در اختیار ندارد… مطالعه نقد کامل