حدود سال ۱۳۸۰ نهال فرخی و سارنگ سهش پس از پانزده سال در چهارراهی (ظاهراً در تهران) به هم میرسند و رازهایی را دربارهٔ گذشتهشان کشف میکنند.
امتیازهای منتقدان
منوچهر دینپرست
پوریا ذوالفقاری
میانگین
نوشتههای منتقدان
منوچهر دینپرست: بیضایی در «چهارراه»/ Crossroads باز هم توانسته نماد بیافریند؛ چه در کلام و چه در صحنه. او از باغ به عنوان وطن و از مرگ راهی به رهایی ساخته است. او با فراهم کردن چهارراه ما را در مسیری قرار میدهد که هر کدام از آنها راهی است انتخابی و بیبازگشت. داستانکها نیز در همین چهارراه بازگو میشوند. بیضایی «چهارراه» را همچون برهوتی قرار داده است که دیگر چشمانداز رو به عدم و ویرانی نیست. «چهارراه» سرشار از حیرت و بصیرت است. اگرچه نوعی بدبینی و فرجامهای مکتوم ما را احاطه کرده است اما ترس و لرزی که در طنین داستانها قرار دارد ما را از چنین جغرافیایی دور میکند. او بدون بزک متافیزیکی و تردید در موقعیت انسان، ما را به باغی سوق میدهد که میتوانیم دوباره از آن یاد کنیم… مطالعه نقد کامل
پوریا ذوالفقاری: بیضایی در «چهارراه» به یک پیروزی بزرگ رسیده است. او توانسته درونمایههایی چون غلبه دروغ بر راستی و مرگ بر زندگی و تاریکی بر روشنی را از دنیای اساطیر به جهان امروزمان بیاورد و آنها را چنان در قصهای پر از نشانههای معاصر و آشنا بدمد که حتی خبرگان خط کشیدن بین آثار بیضایی، این بار در کار وامانند. حالا اثری پیش روی ماست – به یک اندازه اساطیری و امروزی – که دارد بهتنهایی جور یک دهه کارهای نکرده سینما و تئاترمان را میکشد. بله، حرف بزرگیست اما بیراه نیست. (شماره ۵ ماهنامه «فیلم امروز»، مهر ۱۴۰۰)