روایتی متفاوت و بیزمان از فاجعه آتشسوزی سینما رکس آبادان و چهار نفری که اقدام به این کار کردند، در ترکیب با چند ماجرای دیگر!
امتیازهای منتقدان
رضا حسینی
خشایار سنجری
پرویز جاهد
سحر عصرآزاد
رضا زمانی
هوشنگ گلمکانی
صوفیا نصرالهی
سید آریا قریشی
میانگین
نوشتههای منتقدان
رضا حسینی: اگر در پایانِ «ماهی و گربه»، محدوده دایرهای دریاچهی محل وقوع داستان با قرار گرفتن دوربین کنار رود (با آن درختان سربریده) شکسته میشد و با جریان یافتن آب، انگار بالأخره ارواح قربانیان خلاص میشود چون داستانشان به گوش دیگران رسیده است، در «جنایت بیدقت» مکری به سبک فیلمهای «حرامزادههای گمنام» (۲۰۰۹) و «روزی روزگاری در هالیوود» (۲۰۱۹) از کوئنتین تارانتینو، بهنوعی انگار بر واقعیت تاریخی اثر میگذارد و به پایانی میرسد که امید دارد بتواند چرخه تاریخ را اصلاح کند و از فجایع امروز (یا در واقع بعدی و آینده) جلوگیری کند. اگر تارانتینو در «حرامزادههای گمنام» هیتلر را و در «روزی روزگاری در هالیوود» منسنهای قاتلِ شارن تِیت و دوستانش را به صورت فیزیکی از بین میبرد و با تحریف تاریخ، به قلمروی زیرژانری از علمیخیالی پا میگذارد، شهرام مکری در پایان «جنایت بیدقت»، در مقام یک فیلمساز/منتقد، میخواهد پیام آیندگان را به گوش شخصیت بدنام و آتشافروز تاریخیاش برساند؛ و شاید با این امید که امثال او در آینده متوجه شوند… مطالعه نقد کامل
خشایار سنجری: حل معمای سینما رکس آبادان و جایگاه این اتفاق شوم در تاریخ ایران، رسالت «جنایت بیدقت» نیست. ساخت یک درام تاریخی موفق که نسبت به حقایق تاریخی وفادار باشد، نیاز به شهرام مکری ندارد. رسالت مکری چیز دیگریست. همان طور که در «ماهی و گربه» با تداعی ژانر اسلشر آغاز میکنیم و در ادامه با دوایر اسارت مواجه میشویم، در «جنایت بیدقت» نیز از درامی تاریخی به نقطهی ذوب تاریخ در زمان حال میرسیم؛ گویی مکری مصرانه بازی با ژانرها را ادامه میدهد. او از اتفاقی تلخ در قلب رنجور تاریخ معاصر ایران، پلی برای گذار از واقعگرایی مرسوم در سینمای ایران به سوی شمایل تازهای از حقیقت میزند و تاثیر دائمی تاریخ را بر حال و آینده ترسیم میکند. گذر از دالان تاریخ با عبور از راهروهای موزه سینما میسر میشود. این سینماست که تونل زمان را برای تکبعلیزاده میگشاید و گذشته را به حال و آینده تعمیم میدهد. این تاریخ سینماست که همچون پیشگویی چیرهدست، از آینده سخن گفته است. مکری ایدهی «فیلم در فیلم» را با ایدهی «گذشته در حال» ترکیب کرده و حالا در این فیلم به معجونی تازه دست یافته است. دوقلوهای همیشگی آثار مکری، حالا در «جنایت بیدقت» با قدمزدنهای طولانی در دل تاریکی، دروازهی گسست زمان را میگشایند و جادوگری میکنند… مطالعه نقد کامل
پرویز جاهد: مکری با انتخاب فرم «متاسینما» (فیلم در فیلم) مدام به بیننده یادآوری میکند که در حال تماشای فیلمی است که بیشتر از آن که درباره آتشسوزی سینما رکس باشد درباره نمایش فیلمی به نام «جنایت بیدقت» است که بازیگران فیلم مکری و تماشاگران آن همزمان در حال تماشای آناند. از طرف دیگر برای مکری به عنوان یک سینماگر سینهفیل، تاریخ معاصر ایران تنها تاریخ سیاسی آن نیست بلکه دغدغه دیگر او تاریخ سینماست و چه موضوعی مهمتر از واقعه سینما رکس که سیاست، سینما و تاریخ را به هم گره میزند. فیلمی سیاسی به نام «گوزنها» ساخته کیمیایی، در یکی از مهمترین مقاطع تاریخ ایران (۲۸ مرداد ۱۳۵۷) در سینمایی در آبادان به نمایش درمیآید که بعدها طعمه آتش میشود و رژیم شاه و مخالفان او یکدیگر را عامل این آتشسوزی و جنایت هولناک معرفی میکنند… مطالعه نقد کامل
سحر عصرآزاد: همچنان که روایت دایرهای و تو در تو در عین وفاداری به پلان-سکانس از مولفههای تکرارشونده فرمی در سینمای شهرام مکری است، میتوان رشد و قوام درام و داستانپردازی را از دریچهای تازه و متفاوت در فیلمهای او دنبال کرد؛ روندی که نقش نسیم احمدپور را به عنوان همکار فیلمنامهنویس برجستهتر میکند؛ از فیلم «ماهی و گربه» تا امروز و اثر متأخر او؛ «جنایت بیدقت» که از چند وجه واجد اهمیت، امتیاز و قابل بازنگری چندباره است؛ فیلمی که رویداد واقعی آتشسوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ را محور درام چندوجهی خود قرار میدهد تا این بار از ورای روایتهایی تو در تو در زمانها و مکانهای مختلف، روح جمعی یک ملت را به عنوان شاهدان خاموش این تراژدی همچون تماشاگران سوخته سینما احضار کند؛ تماشاگرانی که با هر بار تماشای فیلم «گوزنها» گویی بخشی از پازل حلنشده این معما را حتی در کوه و بیابان کنار هم قرار میدهد تا بالاخره چشمهای که از قدیمالایام هیچ تصویری را منعکس نمیکرده (در واقع بیخاطره بوده) بالاخره قدرت انعکاس پیدا کند؛ رویدادی تمثیلی از یادآوری و احیای خاطراتِ تماشاگرانی که در سالن سینمایی بدل از سینما رکس آبادان، در حال تماشای «جنایت بیدقت» هستند… مطالعه نقد کامل
رضا زمانی: همین که شهرام مکری این بار از برداشت بلند یا همان قالب پلانسکانس دست شسته، خوب است. او از معدود کارگردانهای سینمای ایران است که ایدهای زیباییشناسانه نسبت به تکنیک در سینما دارد و تلاش میکند با پافشاری بر همان ایدهها، به کمال و پختگی و در نهایت فرم برسد تا محتوای فیلمش را از دل همان فرم بیرون بکشد. از این منظر مکری فیلمساز قابل احترامی است که لیاقت تحسینشدن دارد اما گیر کردن در محدودیتهای فرمی که به خود تحمیل کرده، باعث شده بود تا دو فیلم آخرش، یعنی «ماهی و گربه» و «هجوم» در چارچوب همان بدعتهای تکنیکی بمانند و در نهایت رستگار نشوند؛ اما چسبیدن و پافشاری بر همان تجربیات تکنیکی باعث شد تا او بالاخره به مرز پختگی برسد و فیلمی بسازد که به رستگاری میرسد؛ گویی همهی آن تجربهها تمرینی بود برای ساختن «جنایت بیدقت»… مطالعه نقد کامل
هوشنگ گلمکانی: «جنایت بیدقت» یک روایت پستمدرنیستی از فاجعه سینما رکس آبادان است؛ فیلمی که با وجود اتکا به اسناد و شواهد و فکتهای تاریخی، چندان به روایت رئالیستی ماجرا پایبند نیست و شهرام مکری آن را بهانهای هنرمندانه میکند برای: ۱) خلق یک فیلم نامتعارف بر مبنای یک رویداد واقعی، ۲) تداوم تمهیدهای روایتی و فرمی که از آغاز کارنامهاش ادامه داشته و حالا با سه فیلم کوتاه و چهار فیلم بلند میتوان او را یک فیلمساز مؤلف خواند، و ۳) کنایههایی ظریف به جنایتهای بیدقت دیگر که باز هم میتواند جان انسانهایی را بگیرد… مطالعه نقد کامل
صوفیا نصرالهی: «بعد از آن شب، بوی گوشت سوخته تا مدتها در مشام همه ماند. این بو میل رفتن نداشت.» (از کتاب «سینماجهنم»، شش گزارش درباره آدمسوزی در سینما رکس، کریم نیکونظر، نشر چشمه). شهرام مکری در «جنایت بیدقت» به اوج پختگی و کمال در فرم محبوبش رسیده است اما جدا از آن، فیلم به خاطر جسارتش در بداعتی که واقعی است (به این معنا که فرم در خدمت داستانی قرار گرفته که ترکیبشان روایت جسورانهای را شکل داده) اثری قابل توجه است. از آن فیلمهایی است که در سینمای ایران نظیرش را نداشتهایم. ترکیب فیکشن با یک واقعه تاریخی واقعی که بنا به خواست کارگردان نتیجهاش تغییر میکند اما ماهیتش در زمان گذشته و حال و آینده جاری است… مطالعه نقد کامل
سید آریا قریشی: «جنایت بیدقت» با وجود استفاده از الگوهایی که در «ماهی و گربه» و «هجوم» نیز وجود داشتند، فیلمی متفاوت با دو همکاری قبلی مکری و احمدپور است. انتظاراتی که در اوایل «ماهی و گربه» و «هجوم» ایجاد میشد و برخی از اشارههای سینمایی دو فیلم، عمدتاً به تجربیات پیشین تماشاگر از مواجهه با الگوهای ژانری برمیگشت (هرچند میاننویس ابتدایی «ماهی و گربه» و متصلکردن داستان به ماجرایی واقعی در گذشته، امکان تأویلهایی را هم فراهم میکرد)؛ اما در «جنایت بیدقت» مستقیم با تاریخ طرفیم. هرچند در همان سکانس اول هم نمایش لحظههایی از فیلمی با عنوان «جنایت بیدقت» روی پرده سینما نشان میدهد که این بازخوانی قرار نیست یک خوانش واقعگرا(رئالیستی) باشد اما تأکید بر تغییر فاصله بین صندلیها و نقل جملههایی از گزارشهای رسمی (آن هم با ذکر منبع هر جمله) ممکن است این توقع را – لااقل در تماشاگری که با فیلمهای قبلی مکری و احمدپور آشنایی ندارد – ایجاد کند که فیلمنامهنویسان قرارست به سمت واکاوی ریشههای رخدادن حادثهای مشابه فاجعه سینما رکس آبادان حرکت کنند؛ اما همینجاست که بازی مکری و احمدپور شروع میشود: آنها نهتنها تاریخ را به میلِ خود تغییر میدهند بلکه – مثل دو همکاری قبلیشان – مرزهای زمانی و مکانی را از بین میبرند. این، نقطه شروع ارتباط «جنایت بیدقت» با روایتی است که با عنوان «فراداستان تاریخنگارانه»/ Historiographic Metafiction شناخته میشود. (شماره ۲۲۸ ماهنامه «فیلمنگار»، بهمن ۱۴۰۰)